Jungkook~
امروز که رفته بودم سر فیلم برداری تهیونگ ( همون نچسب خر ) همش بهم نزدیک میشد و سعی میکرد لمسم کنه
حس خوبی بهش ندارم
.
.
.
.تایم استراحت بود و به جز منو کارگردان کسی تو جایی که نشسته بودیم نبود
کارگردان خیلی نامحسوس بهم نزدیک تر شد و دستشو روی رونم گذاشت
وات؟؟؟
+ آهه آقای هان چ-چیکار میکنید؟
کارگردان : دیگه صبرم تموم شده کوک
بعد ازینکه حرفش تموم شد منو روی مبل خوابوند ( بزنم بشش خاک بره چششا )
و دستامو بالای سرم قفل کرد
+ ن-نکن چیکار داری میکنی؟ کمککک
هان : بهتره ساکت باشی بیبی... اینطوری راحت تره
+ ولم کن چی میگی تو
قبل ازینکه بتونه کار دیگه ای بکنه
یکی یقش رو گرفت و پرتش کرد اونور
چشمامو باز کردم که بتونم ببینمش
تهیونگ بود.... این خودش تا چند دقیقه پیش اگه ولش میکردن میومد به من تجاوز میکرد الان شده حاج آقا تهیونگه درستکار ، ولی خب بازم دستش درد نکنه نجات یافتم
+ ممنون
_ خواهش میکنم
چه صداش بمهههه حیملبنینلندنسبابندمسم
عه صبر کن ببینم ... چه عجب این حرف زد تا الان فکر میکردم لاله
به لطف وحشی گری اون پیر مرد کثافت بیشتر دکمه های لباسم کنده شده بود
رفتم روی لباسم پالتوم رو پوشیدم که گند کاریای اون عجوزه معلوم نشه
یعنی برم استعفا بدم.... پس کارم چی؟
هنوز چند تا از سکانس قسمت دوم مونده بود
ولی چون نمیخواستم دوباره قیافه ی اون مرتیکه رو ببینم کلا اومدم بیرون
شمارشو دارم، فردا برای یه ایمیل میزنم و درخواست استعفام رو بهش میگم
سمت خونه حرکت کردم و تصمیم داشتم که پیاده برم
چون امروز به قدری ترسیده بودم که بتونم تا ماه ها از همه ی مردا فاصله بگیرم...
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
سلام...بای 😐
YOU ARE READING
Cute bunny
Fanfictionکاپل : تهکوک ، یونمین ، نامجین و یک عدد هوسوک سینگل که خودم حالا بعدا یکی رو براش جور میکنم 😐😂 ژانر : کمدی ، ددی کینگ ، اسمات و آمپرگ =) یه توضیح همین اول کاری بدم ، اینکه تو این فیک تهیونگ تاپه و جونگ کوک باتم و ورس نداریم جونگ کوک به لباسای دخ...