part 21 🎋

1.7K 221 23
                                    

جونگ‌کوک آروم چشماش رو باز کرد و خودشو تو حلق تهیونگ دید

+ این صحنه یه بار دیگه هم برام اتفاق افتاده پس طبق معمول مست بودم

همه ی این جمله رو با چهره ای پوکر زمزمه کرد

از جاش بلند شد و تازه فهمید که یه توی یه جای ناآشناسه و حتی لباسای خودشم تنش نیس

با کمی فکر کردن فهمید احتمالا تهیونگ دیشب آوردتش خونه ی خودش چند ثانیه مکث کرد و تصمیم گرفت بره دور و بر خونه رو بچرخه

اتاق خواب کمی با زمین فاصله داشت و جونگ‌کوک اصلا حواسش به این قضیه نبود

پاش رو یهو گذاشت زمین که نزدیک بود با مخ بخوره زمین که یه چیزی مانع این شد

تهیونگ عین حیوونایی که بچشونو حمل میکنن گرفته بودش

تهیونگ عین حیوونایی که بچشونو حمل میکنن گرفته بودش

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

( ینفنسنبنسنیم )

+ وای قلبم مرسی

_ خواهش

تهیونگ ، جونگ‌کوک رو راهنمایی کرد که برن پایین و صبحونه بخورن...

________________________________________

سلاممممم عزیزانممممم

چطوریننننن؟

اینم پارت جدیددددد میانثگبمیتیک

برید حال کنید از کم بودنش 😐😂

فعلا دیگه زری ندارم بزنم پس تا درودی دیگر بدرود

Cute bunny Where stories live. Discover now