Jungkook~
داشتیم حرکت میکردیم که یهو یادم اومد نمیدونم کجا داریم میریم
+ ته ته هیونگ کجا میریم؟
_ میفهمی کوکی
+ هیونگ حس میکنم تو زیاد باهام راحت نیستی ... چون یه جورایی یهو باهات صمیمی شدم
_ نه کوک مشکلی نیست
+ آهه امیدوارم هیونگ...
زیر لب گفتم و سرمو انداختم پایین_ ...
_ ...
_ ...
+ هیونگ چرا اینجو- وایییییییی و-ولم کنننن واییی
قبل ازینکه حرفم رو تموم کنم شروع کرد به قلقلک دادنم ( عیبی نداره... من خودمم منحرف شدم )
+ وای هیونگگگ دارم خفه میشممم کمککک
_ اوکی اوکی زنده بمون من نمیخوام قاتل شم
بعد شروع به خندیدن کرد
+ آهه نفسم بالا نمیاد
دستشو بلند کرد که موهاشو درست کنه که من جیغ زدم
+ جیغغغغغغغغغغغغ
_ یا عیسی مسیح چیشده؟؟؟؟
+ وای فکر کردم دوباره میخوای قلقلکم بدی
_ ودف؟
.
.
.
.
.+ هیونگگگگگ کی میرسیمممم
_ پنج دقیقه دیگه میرسیم خرگوش لوس
+ لوس عمته
_ بیتربیت
+ همچنان عمته
_ یه چیزی بهت میگماااا
+ به عمت بگو
_ اوکی من تسلیمم
+ برای عمت تسلیم باش
_ چرا عمه ی منو ول نمیکنی؟
+ چون نمیخوام
_ حرفی ندارم و این که رسیدیم
+ عه هورااااا
یهو درو باز کردم و پامو گذاشتم پایین ولی چون ارتفاع در تا زمین زیاد بود خوردم زمین و زانو هام کمی خراش برداشت
_ وای... خوبی؟
Taeyoung~
با تمام سرعتی که داشتم سمتش دوییدم و با چشمای اشکیش مواجه شدم
_ کوکی خوبی؟؟ گریه نکن عزیزم
+ درد میکنه ( شبیه لیتلا شده...)
_ کوکو بهش فکر نکن
+ هیونگ زانوم میسوزه نمیتونم راه برم
رفتم جلوش و براید استایل بغلش کردم و بردمش بالا
+ واییی هیونگ اینجا چقدر خوشگلهههه
_ آره کوکی
پاهاشو تکون داد و به خاطر سوزش پاش چشماشو بست و لباشو گاز گرفت
__________________^^^__________________
حرفی ندارم چون اگه الان فنچمو ول کنم فرار میکنه پس هر چه سریع تر بای :/
YOU ARE READING
Cute bunny
Fanfictionکاپل : تهکوک ، یونمین ، نامجین و یک عدد هوسوک سینگل که خودم حالا بعدا یکی رو براش جور میکنم 😐😂 ژانر : کمدی ، ددی کینگ ، اسمات و آمپرگ =) یه توضیح همین اول کاری بدم ، اینکه تو این فیک تهیونگ تاپه و جونگ کوک باتم و ورس نداریم جونگ کوک به لباسای دخ...