part 16 👘

2K 253 20
                                    

Jungkook~

تو ماشین نشسته بودیم و سمت مرکز‌ خرید میرفتیم

+ هیونگ

"بله؟" تهیونگ و جیمین با هم گفتن و با تعجب به هم خیره شدن

+ عام جمن شی نه تهیونگ هیونگ

_ بله؟

+ کی میرسیم؟

_ یه ربع دیگه

+ باش

با زنگ خوردن گوشیم ، اونو برداشتم و به صفحه نمایش نگاه کردم

عه جکسون هیونگه

+ الو سلام جکسون خوبی؟

مار اسکل (جکسونه 😐😂 ) : بچه چند بار بگم من هیونگم عین اسکلا هی میگی جکسون

موقع گفتن جکسون صداش رو نازک کرد و با حالت مسخره ای اسمش رو تلفظ کرد

+ ممنون هیونگ منم خوبم

مار اسکل : لوس بدبخت

+ خودتی

با حالت متفکری گفتم که خندش گرفت

مار اسکل : وای کارت داشتم اینقدر حرف زدی یادم رفت چی میخواستم بگم

+ هر وقت یادت اومد زنگ بزن بای

مار اسکل : هی هی هی صبر کن یادم اومد امشب وقتت خالیه؟؟

+ برای چی؟؟

مار اسکل : گفتم با چند تا از دوستام بریم گی بار

+ نه امشب برنامه دارم

مار اسکل : اوکی یه شب دیگه با هم میریم

+ باشه کاری نداری؟؟

مار اسکل : نه خدافس ( فقط منم که هر وقت مار اسکل رو میبینم خندم میگیره؟ )

+ خدافظ

جیمین : کی بود؟

+ جکسون هیونگ بود

جیمین : ایش چند بار گفتم ازین یارو خوشم نمیاد ، چرا باهاش قطع رابطه کن

+ یاااا مگه چشه

جیمین : حس خوبی نمیده

_ آه بسه اینقدر حرف نزنید رسیدیم

_________________________________________

اصن حس حرف زدن نی بای ...

Cute bunny Where stories live. Discover now