Jungkook~
تو ماشین نشسته بودیم و سمت مرکز خرید میرفتیم
+ هیونگ
"بله؟" تهیونگ و جیمین با هم گفتن و با تعجب به هم خیره شدن
+ عام جمن شی نه تهیونگ هیونگ
_ بله؟
+ کی میرسیم؟
_ یه ربع دیگه
+ باش
با زنگ خوردن گوشیم ، اونو برداشتم و به صفحه نمایش نگاه کردم
عه جکسون هیونگه
+ الو سلام جکسون خوبی؟
مار اسکل (جکسونه 😐😂 ) : بچه چند بار بگم من هیونگم عین اسکلا هی میگی جکسون
موقع گفتن جکسون صداش رو نازک کرد و با حالت مسخره ای اسمش رو تلفظ کرد
+ ممنون هیونگ منم خوبم
مار اسکل : لوس بدبخت
+ خودتی
با حالت متفکری گفتم که خندش گرفت
مار اسکل : وای کارت داشتم اینقدر حرف زدی یادم رفت چی میخواستم بگم
+ هر وقت یادت اومد زنگ بزن بای
مار اسکل : هی هی هی صبر کن یادم اومد امشب وقتت خالیه؟؟
+ برای چی؟؟
مار اسکل : گفتم با چند تا از دوستام بریم گی بار
+ نه امشب برنامه دارم
مار اسکل : اوکی یه شب دیگه با هم میریم
+ باشه کاری نداری؟؟
مار اسکل : نه خدافس ( فقط منم که هر وقت مار اسکل رو میبینم خندم میگیره؟ )
+ خدافظ
جیمین : کی بود؟
+ جکسون هیونگ بود
جیمین : ایش چند بار گفتم ازین یارو خوشم نمیاد ، چرا باهاش قطع رابطه کن
+ یاااا مگه چشه
جیمین : حس خوبی نمیده
_ آه بسه اینقدر حرف نزنید رسیدیم
_________________________________________
اصن حس حرف زدن نی بای ...
YOU ARE READING
Cute bunny
Fanfictionکاپل : تهکوک ، یونمین ، نامجین و یک عدد هوسوک سینگل که خودم حالا بعدا یکی رو براش جور میکنم 😐😂 ژانر : کمدی ، ددی کینگ ، اسمات و آمپرگ =) یه توضیح همین اول کاری بدم ، اینکه تو این فیک تهیونگ تاپه و جونگ کوک باتم و ورس نداریم جونگ کوک به لباسای دخ...