part 45 💦

2K 201 63
                                    

×| Mmmh |× ( KAI )

بچه ها این پارت اسمات داره قسمت اسماتو مشخص میکنم هر کی میخواد نخونه :")

**************

جونگ‌کوک خمیازه ای کشید و چند بار چشم هاش رو باز و بسته کرد " ته؟! "

تهیونگ چشماش رو مثل برق باز کرد " هاااا؟ "

جونگ‌کوک اخمی کرد " ها؟! "

ته : ها؟

کوک : ها؟

ته : ها؟

کوک : زهرمار

تهیونگ با همون قیافه ی خوابآلود نگاش کرد "چیشده؟ "

جونگ‌کوک چشماش رو چرخوند " من گشنمه! "

ته : خب من چیکار کنم؟

چشم های جونگ‌کوک گرد شد " یااا خب یه چیزی سفارش بدههه حس غذا درست کردن نیست! "

تهیونگ دستش رو روی چونش گذاشت " اوم نمیدونم چی میخوری؟ "

کوک : نمیدونم!

.
.
.
.
.
.

بعد از نیم ساعت بحث کردن درباره ی اینکه چی بخورن غذاشون رو سفارش دادن و خب خوردن دیگه! ( منی که دارم داستان سریع تر پیش میبرم تا زودتر خلاص شم :") )

تهیونگ خمیازه ای کشید " خب دیگه بریم بخوابیم! "

جونگ‌کوک اخماش رو توی هم کشید " نههه توروخدا من خوابم نمیاد! "

ته : خب به من چه!

کوک لباس رو اویزون کرد و با حالت لوسی به تهیونگ نگاه کرد " ته ته لطفا! "

ته : خودتو لوس نکن!

جونگ‌کوک پاهاش رو به زمین کوبید " تهیونگگگگ خواهش میکنم! "

تهیونگ سمت کوک رفت و اون رو روی شونش انداخت " میریم میخوابیم! "

جونگ‌کوک مشت هاش رو روانه ی کمر تهیونگ کرد و داد کشید " من خوابم نمیادددد! "

تهیونگ هوفی کشید و ضربه ای به باسن جونگ‌کوک زد " چشماتو بزاری رو هم خوابت میبره! " ( :/ )

کوک : مامانم هم همیشه اینو میگفت!

تهیونگ در اتاق رو باز کرد و جونگ‌کوک رو روی تخت پرت کرد

کوک صورتش رو جمع کرد " آییی صاف شدممم لعنت بهت ، مرتیکه ی خر! "

تهیونگ با بیحالی خودش رو هم روی تخت پرت کرد و جونگ‌کوک رو توی بغلش کشید اما کوک از لج پشتش رو به تهیونگ کرد
تهیونگ کمر جونگ‌کوک رو گرفت و اون رو سمت خودش برگردوند
کوک دستاش رو روی شونه تهیونگ گذاشت و سعی کرد اون رو از خودش دور کنه که موفق هم شد ولی ثانیه ای طول نکشید که تهیونگ دوباره بهش چسبید

Cute bunny Where stories live. Discover now