[~ i hate u , i love u ~] ( gnash )
**************
_ خب چه سوار شیم؟
+ عام اول بریم چرخ و فلک
_ اوکی همینجا بمون من برم بلیطشو بگیرم
+ صبر کن منم میام
_ اوک
جونگکوک قدم هاش رو تند کرد تا به تهیونگ برسه
وقتی بهم رسید آروم آروم سمت دکه ی بلیط فروشی قدم برداشتن ( ایران بود حمله میکردن )تو صف ایستاده بودن و دو نفر جلوشون بودند
بالاخره بعد از چند دقیقه وایسادن توی صف بلیط وسایلی که میخواستن سوار شن رو گرفتن و سمت وسایل رفتن
سوار چرخ و فلک شدن و مسئول چرخ و فلک وسیله رو راه انداخت
با رسیدن کابینشون به بالا ترین نقطه جونگکوک از ذوق صدا های عجیبی درمیاورد
_ کوکی آروم باش
+ واییی نگاه کن کل شهر معلومههه
_ اوهوم ، خیلی خوشگله
+ آره خیلی
اینو گفت و سمت تهیونگ برگشت و تهیونگ هم داشت از طرف پنجره کوک بیرون رو نگاه میکرد با جونگکوک چشم تو چشم شد ( تخم تو تخم )
چند لحظه تو چشمای هم خیره بودن که با صدای مسئول وسیله که میگفت پیاده شید از چشم های همدیگه دل کندن و از چرخ و فلک پیاده شدن ( وی کیدرما زیاد دیده )
_ خب دیگه چی میخوای سوار شی؟
تهیونگ جوری نشون داد که انگار اتفاقی نیوفتاده و جونگکوک گوش هاش قرمز شده بود و موهاش ریخته بود توی چشماش
+ ع-عا نمیدونم من یه دونه گفتم این یکیو تو بگو
_ بریم ترن هوایی
با این جمله جونگکوک لرزی توی تنش افتاد ولی به روی خودش نیاورد
+ باشه
روی صندلیشون نشستن و کمربند هاشون رو بستن و کوک از ترس دست تهیونگ رو گرفت
_ میترسی؟
+ کی من؟ نه
تهیونگ خنده ای کرد : _ اوکی.
ترن شروع به حرکت کرد و افرادی بودن که از هیجان زیاد از همین الان جیغ میزدن ولی جونگکوک میخکوب شده بود و هیچی نمیگفت
به بالای ترن رسیدن و وسیله ایستاد بعد از چند ثانیه وایسادن ترن با بالا ترین سرعتش به پایین هدایت شد
جونگکوک گیج رفتن سرش رو حس کرد و بازوی تهیونگ رو به خودش چسبوند ( چطوری میترسین آخه :/ من عاشق ترن هواییم :| )
وسیله دوباره شروع به بالا رفتن کرد البته با سرعت متوسط نه سرعتی به تندی پایین اومدن و نه سرعتی به کندی شروع حرکت
YOU ARE READING
Cute bunny
Fanfictionکاپل : تهکوک ، یونمین ، نامجین و یک عدد هوسوک سینگل که خودم حالا بعدا یکی رو براش جور میکنم 😐😂 ژانر : کمدی ، ددی کینگ ، اسمات و آمپرگ =) یه توضیح همین اول کاری بدم ، اینکه تو این فیک تهیونگ تاپه و جونگ کوک باتم و ورس نداریم جونگ کوک به لباسای دخ...