part 37 🐰

1.6K 198 78
                                    

[~ i hate u , i love u ~] ( gnash )

**************

_ خب چه سوار شیم؟

+ عام اول بریم چرخ و فلک

_ اوکی همینجا بمون من برم بلیطشو بگیرم

+ صبر کن منم میام

_ اوک

جونگ‌کوک قدم هاش رو تند کرد تا به تهیونگ برسه
وقتی بهم رسید آروم آروم سمت دکه ی بلیط فروشی قدم برداشتن ( ایران بود حمله میکردن )

تو صف ایستاده بودن و دو نفر جلوشون بودند

بالاخره بعد از چند دقیقه وایسادن توی صف بلیط وسایلی که میخواستن سوار شن رو گرفتن و سمت وسایل رفتن

سوار چرخ و فلک شدن و مسئول چرخ و فلک وسیله رو راه انداخت

با رسیدن کابینشون به بالا ترین نقطه جونگ‌کوک از ذوق صدا های عجیبی درمیاورد

_ کوکی آروم باش

+ واییی نگاه کن کل شهر معلومههه

_ اوهوم ، خیلی خوشگله

+ آره خیلی

اینو گفت و سمت تهیونگ برگشت و تهیونگ هم داشت از طرف پنجره کوک بیرون رو نگاه میکرد با جونگ‌کوک چشم تو چشم شد ( تخم تو تخم )

چند لحظه تو چشمای هم خیره بودن که با صدای مسئول وسیله که میگفت پیاده شید از چشم های همدیگه دل کندن و از چرخ و فلک پیاده شدن ( وی کیدرما زیاد دیده )

_ خب دیگه چی میخوای سوار شی؟

تهیونگ جوری نشون داد که انگار اتفاقی نیوفتاده و جونگ‌کوک گوش هاش قرمز شده بود و موهاش ریخته بود توی چشماش

+ ع-عا نمیدونم من یه دونه گفتم این یکیو تو بگو

_ بریم ترن هوایی

با این جمله جونگ‌کوک لرزی توی تنش افتاد ولی به روی خودش نیاورد

+ باشه

روی صندلیشون نشستن و کمربند هاشون رو بستن و کوک از ترس دست تهیونگ رو گرفت

_ میترسی؟

+ کی من؟ نه

تهیونگ خنده ای کرد : _ اوکی.

ترن شروع به حرکت کرد و افرادی بودن که از هیجان زیاد از همین الان جیغ میزدن ولی جونگ‌کوک میخکوب شده بود و هیچی نمیگفت

به بالای ترن رسیدن و وسیله ایستاد بعد از چند ثانیه وایسادن ترن با بالا ترین سرعتش به پایین هدایت شد

جونگ‌کوک گیج رفتن سرش رو حس کرد و بازوی تهیونگ رو به خودش چسبوند ( چطوری میترسین آخه :/ من عاشق ترن هواییم :| )

وسیله دوباره شروع به بالا رفتن کرد البته با سرعت متوسط نه سرعتی به تندی پایین اومدن و نه سرعتی به کندی شروع حرکت

Cute bunny Where stories live. Discover now