part 49 :")

1.4K 194 32
                                    

~Madcon~

___________________________

ساعت نقریبا هشت شب بود و عکس برداری ها تموم شده بود
عکس ها به شدت جذاب شده بودن

ساعت نقریبا هشت شب بود و عکس برداری ها تموم شده بود عکس ها به شدت جذاب شده بودن

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


وجود تهیونگ صد برابر توی زیبا بودن عکس تاثیر داشت جونگ‌کوک بدنش رو کشید و 'آه'ـی از خستگی کشید و روی تهیونگ لم داد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


وجود تهیونگ صد برابر توی زیبا بودن عکس تاثیر داشت
جونگ‌کوک بدنش رو کشید و 'آه'ـی از خستگی کشید و روی تهیونگ لم داد

نامجون نگاه دیگه ای به عکس ها انداخت و از راضی بودن از عکس ها هومی گفت و عکس هارو به ادیتور داد
_"بچه ها کارتون عالی بود خسته نباشید! "
نامجون گفت و با اعضای داخل اتاق خداحافظی کرد

جونگ‌کوک مثل کسایی که کوه کندن خودش روی صندلی ماشین پرت کرد : "فکر نمیکردم اینقدر سخت باشههه با اون نور مسخرشون چشم هامو کور کردن، سر هر عکس یه ایرادی میگرفتن نکبتا"

تهیونگ خنده ای به غر های جونگ‌کوک کرد و ماشین رو روشن کرد و سمت خونه رفت

_________________

در خونه رو باز کردن و نگاهی به خونه ای که از تاریکی هیچ چیزی داخلش دیده نمیشد کردند
چراغ هارو روشن کردن که جسم پشمالویی سمتشون دویید

جونگ‌کوک دو زانو روی زمین نشست و دستاش رو توی خز های نرم یونتان برد
چند وقتی بود توجهشون به یونتان کم شده بود پس تصمیم گرفتن یه خرگوش به اسم'کوکو' براش بگیرن

اینطوری یونتان با اونها حوصلش سر نمیرفت
جونگ‌کوک بعد از ناز کردن یونتان سمت خرگوش کوچیکی روی مبل کز کرده بود رفت و سرش ناز کرد

بعد از اینکه کمی به حیوون هاشون رسیدن غذایی از رستوران برای خودشون سفارش دادن

_"اینقدر گشنمه که میتونم یه او رو بخورم "
جونگ ‌کوک گفت و با دستش اندازه ی گاو رو نشون داد

تهیونگ خنده ای کرد و سکت حموم رفت تا دوشی بگیره
لباس هاش رو در اورد و وارد حموم شد

جونگ ‌کوک هم خودش رو با تلوزیون سرگرم کرد

___________________________

سلام بر هم وطنانه فیک خون
شرمنده بابت کم بودنش
تصمیم گرفتم شرط ووت بزارم حمایت نمیشه درست و حسابی :")
شرط ووت :  40

اصلا حس آپ کردن نداشتم به زور نوشتم :|
میگم..

راحت ترین راه خودکشی چیه؟  🙂

*لبخند زنان اشک میریزد و دور میشود

Cute bunny Where stories live. Discover now