part 13 🐇

2.3K 289 36
                                    

Taehyung~

چون فکر کردیم که کوک سرکارمون گذاشته و نمیاد درو شکستیم و جیمینو بیرون اوردیم

بعد از چند دقیقه صدایی بلند توی ساختمون ایجاد شد که هر سه تامون رو به سمت پایین کشید

به پایین پله ها رسیدیم و کوک رو دیدیم که به پهلو روی زمین افتاد و عرق کرده

جیمین با چشمایی که پر از اشک بود رفت و کوکیو تو بغلش گرفت تا چک کنه که سرش آسیبی ندیده باشه

یونگی هم سریع زنگ زد به انبولانس تا کوکیو ببریم بیمارستان

ولی من از استرس مات و مبهوت بهش ( جونگ کوک ) نگاه میکردم

به خودم اومدم و رفتم پیش جونگ کوک نشستم

وقتی از وضعیت سلامت جونگ کوک مطمئن شدم با داد یونگیو صدا کردم

( منظورش از وضعیت سلامت شکستگی و ایناس )

_ یونگی اون انبولانس لعنتی کی میرسه

÷ پنج دقیقه دیگه

یونگی همونطور که با هول میومد پایین و نفس نفس میزد جملش رو کامل کرد

بعد از پنج دقیقه آنبولانس اومد و جیمین باهاشون رفت و منو یونگی با ماشین سمت بیمارستان رفتیم

وقتی رسیدیم به بیمارستان دکتر معاینش کرد و بعد از نیم ساعت از اتاق اومد بیرون

هر سه تامون رفتیم سمت دکتر و بهش نزدیک شدیم

= آقای دکتر چه مشکلی براش پیش اومده؟؟

دکتر : عام نگران نباشید حال مریضتون خوبه.... فقط یه شوک عصبی بهش وارد شده

_ چقدر دیگه میتونیم ببریمش خونه؟

دکتر : یک ساعت دیگه که سرمش تموم شد مرخصه

_ ممنون

دکتر ازمون دور شد رفتیم نشستیم روی صندلی

کمی سرم رو به خاطر اتفاقایی که امروز افتاد ماساژ دادم و سعی کردم ذهنمو خالی کنم


________________________________________

سولاممممممممممم

چه خبر؟؟؟؟

چطورین جون دلا؟

بریم سراغ سوال

با جیمین/یونگی ازدواج کنی ؟

تمامممممم

بای بایییییی

Cute bunny Where stories live. Discover now