part 24 👀

1.7K 208 39
                                    

( پ.ن : هشدار ⚠️🚫 کشتار دسته جمعی به دلیل کاور فاکی ، توجه کنید من پاسخگو نیستم ، پارت قبل گفتن اطلاع بدیم )

جونگ‌کوک چشماش رو روی هم گذاشته بود و توی ذهنش با افکاری برای کار و زندگیش مشغول بود
اما حضور کسی مثل تهیونگ باعث میشد نتونه درست فکر کنه

توی بچگی علاقه ی زیادی به بازیگری داشت ولی به دلیل سختگیری پدر و مادرش رشته عکاسی خوند
با این حال باز هم والدینش از اون راضی نبودند و میگفتن این چیزی نبود که ما میخواستیم تو بشی و مثل بقیه ی پدر و مادر ها شغل های کلیشه ای توی ذهنشون داشتن و اون شغلا هم چیزی نبودن جزء شغل های مزخرف مهندسی و دکتر بودن و چیزی شبیه به این

جونگ‌کوک عکاسی رو تا حدی دوست داشت ولی نه بیشتر از بازیگری ولی با اتفاق بدی که توی پروژه قبلیش اتفاق افتاد تصمیمی گرفت که بازیگری رو کنار بزاره و وارد صنعت عکاسی بشه

تهیونگ هم دسته کمی از جونگ‌کوک نداشت... توی اکثر فیلم هاش میدی که اواملی که مست بودن چطور به افراد تازه کار تجاوز میکنن دلش میخواست دیگه حتی چشمش هم به چیزای پلیدی مثل این نخوره ، تقریبا میشه گفت یک ماهی بود که فکرش رفته بود سمت مدل بودن

با صدای تیز زنگ در هر دو از افکارشون خارج شدن

تهیونگ سمت در رفت و چون میدونست افراد پشت در چه کسانی هستن بدون اینکه بپرسه کی پشت دره در رو باز کرد و از هیونگ هاش دعوت کرد که بیان داخل

جونگ‌کوک هم برای اینکه فضای اطرافش رو درک کنه کمی چشماش رو باز و بسته کرد

کوک از سر جاش بلند شد تا بره و هیونگ هایی که تازه باهاشون آشنا شده بود سلام کنه

کوک : س-سلام خوشحالم دوباره میبینمتون

جین هوفی کشید و رو به جونگ‌کوک گفت :" هیییی گفتم باهامون رسمی نباش ... همون هیونگ صدامون کنی خوبه خرگوشک ".

کوک : باشه... هیونگ

جیمین : واییی پسرکم بعد مهمونی کلا ندیدمت

بقیه هم با تعجب بهشون نگاه میکردن ...البته به جز تهیونگ

جیمین : چرا اینجوری نگاه میکنین؟ میبینی کوکی؟ نمیتونن عشق مادر دختریو درک کنن

و چشماش رو بست و با گریه ی الکی گفت :" آهه خدایا ".

کوک : هیونگ میشه اینقدر ضایع نباشی؟ الان فکر میکنن دیوونه ای چیزی هستیم
کوک با صدای آرومی و جوری که فقط جیمین صداشون بشنوه گفت ولی جیمین با دادی که کل سئول میتونستن بشنونش جوابش رو داد

جیمین : یااااا عمت ضایعه پسره بیتربیت

کوک : واییی هیونگ باشه باشه غلط کردممم آروم حرف بزن

جیمین هم که تازه متوجه تن صداش شده بود کمی گونه هاش به رنگ صورتی درومد
جیمین و جونگ.کوک اینقدر غرق بحث با هم بودن که متوجه قهقه ی پنج پسر دیگه نشدن و وقتی به خودشون اومدن دو تاشون اخم کیوتی کردن که فقط برای خودشون ترسناک بود

همون اخم باعث شد قهقه ی پسر ها شدت بگیره و صدای اعتراض دو پسر بلند بشه

جیمین : یااا آدم باشین

و دوباره بعد از کمی خندیدن سمت مبل ها رفتن تا کمی از روزمرگی خودشون برای همدیگه تعریف کنن و بعد برن ناهار بخورن

________________________________________

سلام سلام صد تا سلامممم

چطورینننن

این چند روز خبرای مهمی دارمممم

گایز قراره به زودی اسمات داشته باشیم ، برید خوشحال باشید 😂😂😂

از به زودی منظورم دو سه پارت دیگه نیستا 😐

ولی خب بازم به زودی

من برم دیگهههه

راستی ... 🥃🥃🥃🥃🥃🥃🥃🥃🥃🥃🥃

آب قند به دلیل کاور

برید بخورید قندتون بیاد سر جاش

باییییییی

Cute bunny Where stories live. Discover now