( پ.ن : بچه ها از همین الان میگم این پارت اسمات داره ، اسمات یونمین => در هر صورت من اسماتو مشخص میکنم که هر کی خواست نخونه ، در هر صورت من خیلی گند مینویسم بای )
ساعت شیش عصر بود و جیمین مدام به جونگکوک فکر میکرد
اینکه الان داره چیکار میکنه و میتونه بدون اینکه کسی پیشش باشه به خودش برسه یا نه
از صبح که اومده بودن خونه ی مشترکش با یونگی یک لحظه نتونسته بود از فکر جونگکوک دربیاد ، نگران بود با بی خیالی هاش به خودش آسیب بزنه
یونگی به طرفش اومد و موهاشو کنار زد ( جیمین : = یونگی : ÷ شاید یادتون رفته باشه گفتم قاطی نکنید *-* )
÷ بیب چرا از صبح اینقدر نگرانی؟
= نه چیزی نیست
÷ من نمیخوام دروغ بشنوم
جیمین هم که میتونست نمیتونه بهونه ای جور کنه که از زیرش در بره شروع به توضیح دادن ماجرای دیشب کرد
÷ ینی تو الان میگی کوک پریوده؟
جیمین سرش رو به معنی آره بالا و پایین کرد
÷ من.. من واقعا نمیدونم چی بگم ، ولی نگران نباش کوک پسر مستقلیه میتونه از خودش مراقبت کنه
= یونگ حتی اگر هم بتونه من باید برم بهش یه سر بزنم
÷ نگران نباش عزیزم ، چیزیش نمیشه
یونگی با اتمام حرفش سمت جیمین رفت و جیمین رو به خودش چسبوند و شروع به بوسیدنش کرد
Smut ⚠️🚶♂️
بعد از اینکه به بوسه ی خیسشون خاتمه دادن یونگی سرش رو توی گردن جیمین برد و شروع به مک زدن گردن و ترقوه های جیمین که شیرینی بی نهایتی براش داشت کرد
یونگی همونطور که سرش توی گردن جیمین بود گفت " بیبی اگه با حرفام چیزی از نگرانیت کم نشده پس بهتره یه کاری بکنیم که کاملا موضوعش رو فراموش کنی ".
با این حرفش گونه های جیمین رنگ صورتی گرفت و آه کوچکی از دهنش خارج شد
یونگی سمت بدن سفید جیمین رفت و همه جا رو پر از مارک های ارغوانی کرد
جیمین رو روی میز خوابوند و شروع به دراوردن لباش جیمین که دکمه هاش باز بود کرد
و بعد اون شلوار و باکسر جیمین رو با هم پایین کشید که باعث شد ناله ی دیگه ای از دهان جیمین خارج بشه و یونگی کمتر بتونه خودش رو با ناله هایی که جیمین با صدای نازکش میکنه کنترل کنه
یونگی بدون معطلی دو از انگشتاش رو همزمان وارد جیمین کرد و شروع به ضربه زدن کرد تا بتونه نقطه حساسش رو پیدا کنه
با ورود دو تا از انگشت های یونگی به داخلش جیمین جیغی از درد کشید " آههه آ-آروم تر ".
÷ میدونی که نمیتونم
با این حرف یونگی جیمین ناله دیگه ای کرد
بعد ازینکه از آماده شدن جیمین مطمئن شد انگشت هاش رو بیرون آورد و دیکش رو روی ورودی جیمین تنظیم کرد و عضوش رو وارد جیمین کرد
= آهههه د-درد دارههه
یونگی بدون اینکه چیزی بگه چند دقیقه منتظر موند و بعد شروع به حرکت کرد و آه هایی از روی لذت میکشید
با ناله ای که جیمین کرد متوجه شد قسمت حساسشو پیدا کرده
شروع کرد به همون نقطه ضربه زدن ...
بعد از چند دقیقه ضربه زدن داخل جیمین حس کرد نزدیکه پس دیک جیمین رو گرفت و پمپش کرد و بعد از آخرین ضربه خودش و جیمین با هم اومدن
دیکش رو ازش بیرون کشید و کنار جیمین دراز کشیدو دستش رو روی کمر جیمین گذاشت
÷ بخواب بیبی بعد ازینکه استراحت کردیم میریم حموم
ولی جیمین قبل از حرف یونگی به خواب رفته بود
°○°○°○°○°○°○°○°○°○°○°
شت بای
YOU ARE READING
Cute bunny
Fanfictionکاپل : تهکوک ، یونمین ، نامجین و یک عدد هوسوک سینگل که خودم حالا بعدا یکی رو براش جور میکنم 😐😂 ژانر : کمدی ، ددی کینگ ، اسمات و آمپرگ =) یه توضیح همین اول کاری بدم ، اینکه تو این فیک تهیونگ تاپه و جونگ کوک باتم و ورس نداریم جونگ کوک به لباسای دخ...