part 10 / tae tae

2.7K 318 49
                                        

Jungkook~

سنگینی روی سینم حس میکردم و این باعث شد که بیدار بشم

هیونگ دیدم که سرش روی سینم بود و بدنش وسط پاهام قرار داشت

وای نکنه میخواسته بهم تجاوز کنه ولی خوابش برده

با این فکر یه جوری شدم و سرم تکون دادم تا برای مثال اون فکر از مغزم بره بیرون

+ هیونگگگگ بلند شووو

_ وای چیشده؟

+ هیچی نشده فقط من له شدم

_ عه من دیشب اینجا خوابیدم.... اها یادم اومد دیشبم عین کوالا بهم چسبیده بودی منم اینجا خوابیدم

+ ع-عه اوکی

احمقی برای اینکه همچین فکری درباره ی هیونگم کرده بودم نثار خودم کردم و رفتم که صبحانه آماده کنم

+ هیونگ برای صبحانه چی میخوری؟

_ عام قهوه داری؟

+ اره دارم

قهوه رو براش درست کردم و روی میز گذاشتم و برای خودمم یه لیوان شیرموز ریختم

_ شیرموز دوست داری؟

+ برو یه لحظه یخچالو نگاه کن

_ من جوابمو نگرفتم ولی ب- یا ابلفض تو این همه شیرموز برای چی داری؟؟؟؟

+ من شیرموزو از هر چیزی تو این دنیای هستی بیشتر دوست دارم میفهمی... البته هویج و شیرموز تو یه رده هستن ولی خب

_ خیلیم خوب

صبحونه رو خوردیم و رفتیم روی مبل نشستیم...

×××××××××××××××××××××××××××××××××

سلام علیکمممم

خوبین؟؟؟ چه میکنین؟؟

یه سوال

تا حالا چه چیزایی رو به مامانتون نگفتین؟

ینی معنی اون چیز رو میدونین و به مامانتون نگفتین که معنیشو میدونین ( چه پیچیده شد )

من خودم همه چیو گفتم :/

از سکس بگیر تا گی و این چیزا

تازه فرق تهکوک و کوکویم بهش گفتم

من شیطونو درس میدم چی فکر کردین 😎😂😂

شاید یه پارت دیگه آپ کنم شایدم نکنم حالا ببینیم چی میشه =>

فعلا بای بای 😚😂

Cute bunny Where stories live. Discover now