part 25 / kiss 👁👄👁

1.8K 230 30
                                    

بعد از خوردن ناهارشون هر کدوم عین اسکلا به یه جا خیره بودن که جین با فکری که به ذهنش رسید دادی زد که همه گرخیدن

یونگی : هیونگ صدات تن پایین تر هم داره؟ یا فقط قصد داری مارو کر کنی

جین : ساکت باش ، یه فکر دارم

تهیونگ : هوم؟

جین : بیاین جرعت حقیقت بازی کنیم

همه جواب منفی دادن

جین : ایش خب بیاین هفت دقیقه در بهشت*

تهیونگ : اوکی

( بچه ها هفت دقیقه در بهشت یه بازیه که همه دور هم جمع میشن بعد دوبار بطری رو میچرخونن که به دو نفر بیوفته ، به هر کی افتاد اون دو نفر جفت میشن میرن داخل یه کمد هفت دقیقه هر کاری خواستن با هم میکنن و اگه قبول نکنن مجازات میگیرن )

جین : اوکیییی شروع میکنیم

جین بطری رو یک دور چرخوند که به جونگ‌کوک افتاد و برای بار دوم به جیهوپ

جونگ‌کوک : نههههه تورو جان مادرتون من نمیخوام برم

جین : آیششش اوکی پس مجازات میگیری و همین یه بارم میتونی قبول نکنی که بری تو کمد

جین با کمی فکر کردن با فکر شیطانی ای که به ذهنش رسید نیشخندی زد که خیلی برای جونگ‌کوک ترسناک بود

جین : اوکی پس تهیونگو به یه بوسه فرانسوی مهمون کن هانی

جونگ‌کوک : چیکارتون کردم مگه

جونگ‌کوک جوری که انگار لشکرش شکست خورده طرف تهیونگ رفت ( بچه اونقدارم پاک نبود 😐😂 )

دستش رو روی شونه های تهیونگ گذاشت و به آرومی لباس مماس لب های تهیونگ شد و شروع به مک زدن لبای تهیونگ کرد

تهیونگ هم با انگشت های کشیدش پهلو های جونگ‌کوک رو گرفت و چنگی بهشون زد و جونگ‌کوک برای ناله حصار دندون هاش رو باز کرد ولی نالش با ورود زبون سرکش تهیونگ به دهنش خفه شد

بعد از دو دقیقه از جدا شدن و جونگ‌کوک با صورتی که هیچ فرقی با لبو نداشت اومد سر جاش نشست و تهیونگم جوری نشون میداد که هیچ حسی نداره ولی از درون داشت جشن میگرفت  ( همون تو کونش عروسی بوده خودمون )

بقیه هم با صورت های شیطانی نگاشون میکردن

جین : جونگ‌کوکا معلومه خیلی تو بوسیدن مهارت داری

جونگ‌کوک : یااا چی میگین م-من اولین بوسم بود

دوباره با این حرفش گونه هاش رنگ قرمزی به خودش گرفت و بقیه اویی کشیدن

جین : اوکی میریم سراغ بقیه ی بازی

جونگ‌کوک بطری رو چرخوند که از شانس خوبش دوباره به خودش افتاد

اون لحظه فقط میخواست سرشو بکوبونه تو دیوار

جین : ا-اوکی ب-بچرخون

جین جوری که سعی داشت خندشو قورت بده حرف زد

جونگ‌کوک دوباره بطری رو چرخوند که این دفعه به تهیونگ افتاد

سرش رو بالا اورد که به راحتی میشد توش خوند " خدایا چرا نمیکشی راحت کنی "

بقیه ی این حالت جونگ‌کوک قهقه ای زدن و جونگ‌کوک و تهیونگ رو داخل کمد فرستادن

کمد کوچیک بود جوری که بدناشون با هم تماس داشتن

جونگ‌کوک طوری سعی داشت کمی هم که شده تهیونگ رو از خودش دور کنه دستش رو روی سینه ی تهیونگ گذاشت و با گونه های قرمز شده سرش رو برگردوند

تازه دو دیقه شده بود و کوک داشت زیر نگاه های تهیونگ آب میشد

خود تهیونگم قرمز شده بود و سعی داشت از جونگ‌کو‌ک دور بمونه

.
.
.
.

بالاخره هفت دقیقه تموم شد و هیونگاشون قفل کمد رو باز کردن تا بیان بیرون

________________________________________

هوففففف بلاخره اولین کیسسسس نثماسنسملنثح

اقا من منصرف شدم اصن به زودی اسمات نداریم 😐✋

راضی باشید در حین کلاس دارم آپ میکنم بخدا 😐😂

خب دیگههه من کاری ندارمممم تا پارتی دیگر بدروددددد







Cute bunny Where stories live. Discover now