Taehyung~
رفتم براید استایل بغلش کردم و بردمش بالا
+ وای هیونگ اینجا چقدر خوشگله
پاهاشو تکون داد و از درد پاهاش چشماشو بست و لبشو گاز گرفتیهو پام لیز خورد که جونگ کوک سریع دستشو انداخت پشت گردنم
+ وای هیونگ مواظب باش دیگه ، الان دو تامون به فاک میرفتیم
_ بچه جان بیتربیت نباش
+ عه راست میگم دیگه
رفتم روی یکی از نیمکت ها نشستم ولی نزاشتمش روی نیمکت
چون بدنه نیمکت سرد بود و پوشش پای جونگ کوک فقط دامن بود ( شانس مردمو ببین تو رو خدا )
+ هیونگ نمیزاریم پایین؟
_ نه کوک ، فقط دامن داری پاهات لخته
+ هومم باشه
چند دقیقه که داشتم سطح شهر رو نگاه میکردیم سنگینی ای رو روی شونم احساس کردم
سرمو آروم برگردوندم و جونگ کوکو دیدم که روی شونم خوابش برده
این همونی بود که تا یک ساعت پیش میگفت من حوصلم سر رفته؟
سمت ماشین رفتم و جونگ کوک رو طوری که بیدار نشه روی صندلی گذاشتم و خودم هم رفتم سمت قسمت راننده سوار شدم
=================================
سلامممم
چطورین ( جون دلا ) با ساعت های جدیددددد
خوابم میاد :/
و واقعا هیچیه هیچیه هیچی ندارم بگم پس بای 😐🚶♂️
YOU ARE READING
Cute bunny
Fanfictionکاپل : تهکوک ، یونمین ، نامجین و یک عدد هوسوک سینگل که خودم حالا بعدا یکی رو براش جور میکنم 😐😂 ژانر : کمدی ، ددی کینگ ، اسمات و آمپرگ =) یه توضیح همین اول کاری بدم ، اینکه تو این فیک تهیونگ تاپه و جونگ کوک باتم و ورس نداریم جونگ کوک به لباسای دخ...