°•○●Runaway ( Arora )●○•°
**************رو مبل نشسته بودن و جونگکوک از بی حوصلگی سرش رو بلند میکرد و دوباره توی مبل میکوبید
+ هیونگگگگ من حوصلم سر رفته یه کاری بکن ( اگه بیاد بکنتت خیلی خوب میشه )
_ نمیدونم چیکار کنیم؟
+ بریم شهر بازی
_ هوم اوک برو آماده شو
+ یسسس
از روی مبل مثل خرگوشا پایین پرید و دویید سمت پله ها ولی با یاداوری جنا جلوی پله ایستاد و با تردید پاش رو روی اولین پله گذاشت
و بعد از یک صدم ثانیه جونگکوک با یه خط چشم و بالم لب توی دستش اومد پایین و وارد اتاق لباساش شد
تهیونگ منتظر به در اتاق نگاه میکرد و باز بودن کمی از در باعث میشد بتونه بدن جونگکوک رو ببینه
*نگاه نکن لعنتی* ( توی دلش میگه )
روش اونور کرد و بعد از دو یا سه دیقه جونگکوک اومد بیرون
+ بریمممم_ برو سوار ماشین شو ( پارت قبل یکی اسم ماشینو گفت 😂✋ تِسلا بود فک کنم )
سمت شهر بازی رفتن
بعد از نیم ساعت رانندگی به مقصدشون رسیدن ، تهیونگ در رو برای جونگکوک باز کرد تا پیاده بشه
نگاهی به شهر بازی انداختن
_ خب چی سوار شیم؟؟
+...
__________________________
رنگینک به دست فیک مینویسد...
کسایی که شیرازی باشن میدونن رنگینک چیه 😂😂
سوغاتی شهرتون؟
من به شخصه توی شیراز به دنیا اومدم ولی اصالتا شمالیم
خیلی پیچیدس 😐😂
در اصل یه رگ جنوبی دارم یه رگ شمالی
پس اگه بخوام سوغاتی بگم از طرف جنوب مثلا خرما یا آبلیمو و در کل مرکبات و از طرف شمال چایی ، برنج و خیلی چیزای دیگه
خب دیگه امیدوارم از پارت راضی بوده باشیم و یه اسپویلم بکنم که پارت بعد قراره اتفاقای خوب خوب بیوفته :)
من برم دیگه
حمایت کنید و بای بای
YOU ARE READING
Cute bunny
Fanficکاپل : تهکوک ، یونمین ، نامجین و یک عدد هوسوک سینگل که خودم حالا بعدا یکی رو براش جور میکنم 😐😂 ژانر : کمدی ، ددی کینگ ، اسمات و آمپرگ =) یه توضیح همین اول کاری بدم ، اینکه تو این فیک تهیونگ تاپه و جونگ کوک باتم و ورس نداریم جونگ کوک به لباسای دخ...