"Part23"

1K 217 873
                                        



Hi 👋🏻

نه کامنتا خوب بودن نه ووتا ولی بازم اپ کردم چون این دو قسمت بهم وابسته بودن ولی قسمت بعد اینطور نیست

دیگه نمیگم کامنت بزارین و ووت بدین ولی کمترین انگیزه ی من برای نوشتن همین ووت و کامنتای شماس پس اگر داستان رو دوست دارین نشون بدین با حمایتتون توی ریدینگ لیست اضافش کنین و به دوستاتون معرفی کنین❤️🌹


~~~


مرد چنگی توی موهاش زد و محکم سرش رو کشید، درد به سرعت توی سرش پخش شد ولی میترسید اعتراضی کنه.

-من از تک تک کار هات خبر دارم پسر، هرکاری که کردی. ادم های اطرافت احمق نیستن لیام این رو بهتره بفهمی.

لیام توی اون لحظه قلبش از تپش ایستاد، از ترس سکوت کرده بود و نمیخواست هیچی بگه تا وضعیت رو بدتر از اینی که هست بکنه.

سرش رو تکون داد و چشم هاش رو باز و بسته کرد تا بتونه بهتر ببینه.

-ادما همیشه فکر میکنن یک قدم از بقیه جلوترن درحالی که همه چیز از دور قابل پیشبینیه.

گوشه ی لبش برای لبخند بالا رفت، به چند اینچی صورت لیام رسید، تا جایی که فاصله شون به حداقل رسیده بود.

نگاه کوتاهی به لب های باز پسر انداخت، جلوتر اومد و با قفل کردن لب هاش بین لب های لیام بوسه ی کثیفی رو شروع کرد.

لیام اول خواست ازش جدا بشه زیر دستش میلرزید و اظطراب بیش از حدش رهاش نمیکرد. انگار به مرگش نزدیک شده بود و حالا منتظر هر اتفاقی بود.

مرد لب های لرزون پسر رو بوسید و در اخر لب پایینیش رو گاز کوتاهی گرفت. بوسه رو شدید تر کرد، جوری که کنترل رو بدست گرفته بود بشدت تحریک امیز و خشن بنظر میرسید.

لیام از درد سوزشی که لب هاش داشت اه کوتاهی کشید، میخواست هرچه زودتر این بوسه ی خیس و وحشیانه تموم بشه اما هر ثانیه سرعت بوسه بالا میرفت و درجه هوا گرم تر میشد.

لیام هیسی از درد کشید و از درد نالید اما مرد متوقف نشد، لب های پسر رو محکم ساک میزد و زبونش رو مثل تشنه ها توی دهنش میکشید. جابه جاش رو میخورد تا جایی که با دندونش محکم لب پایینیش رو کشید و لیام سوزش لب هاش رو بیشتر احساس کرد.

Bloody Painting [L.S][Z.M]Onde histórias criam vida. Descubra agora