Hi 👋🏻با اینکه توی مسافرتم بازم دارم براتون اپ میکنم قدرمو بدونین😌
این قسمتو خیلی دوست دارم چون تازه داره همه چیز شروع میشه و ی شخصیت جدید داریم.
قسمت بعد امادس پس این قسمت رو به 500کامنت و 45 ووت برسونین تا قسمت بعد هم سریع اپ کنم.
~~~
با کنار زدن شاخه و برگ های درخت ها بلاخره به کلبه رسید، سکوت لذت بخشی فضا رو در برگرفته بود و ارامش تنها چیزی بود که میتونست احساس کنه.
لبخند روی لب هاش کنار نمیرفت، برای گذروندن وقتش توی اون کلبه ی چوبی بزرگ، اروم و قرار نداشت.
با دیدن کلبه ی سفید رنگ و رسیدن به پله ها متوقف شد، قبل از اینکه پله هارو بگذرونه سرش رو بالا گرفت تا بتونه اجزا و گوشه کناره های اون خونه ی چوبی رو از نظر بگذرونه.
همه چیز روشن بود انگار نور رو بازتاب میکرد، کلبه از بیرون دو طبقه دیده میشد قسمت بالا از شیشه درست شده بود و نور خورشید براحتی میتونست درون کلبه رو روشن کنه...
اطراف کلبه با گل های رز سرخ زیادی پوشیده شده بود و با رنگ سفید خونه ی چوبی ترکیب جالبی رو بوجود اورده بود.
چشم هاش رو بست و بینیش رو از بوی خوب گل و جنگل پر کرد.جلوتر رفت و کنار یکی از شاخه های رز زانو زد.
دستش رو جلو برد و اروم رز رو از ریشه جدا کرد. انگشت هاش رو با احتیاط روی ساقه قرار داد تا دستش رو با تیغ های گل نبره.
همه چیز زیبا و به یاد موندنی بود، کاشکی فقط چند روز نمیبود و میتونست تا اخر عمرش همینجا زندگی کنه. اینجا اینقدر از بوی خوب طبیعت پر شده بود که هر فکر منفی ای رو پودر میکرد.
بعد از بوییدن رز اون رو از جلوی صورتش کنار زد و پله های چوبی رو بالا رفت.
وقتی به در خونه رسید با گذاشتن دستش و هول کوچیکی در با تقه ای از هم باز شد.
جلو تر رفت و اجزای خونه رو از هم گذروند اینجا باز هم از گل و گیاه های کوچیک پر شده بود.اما تنها یک فرق داشت اون هم تم جدیدی بود که توی کلبه رو با بیرون از کلبه از هم جدا میکرد.
![](https://img.wattpad.com/cover/235381190-288-k717377.jpg)
ESTÁS LEYENDO
Bloody Painting [L.S][Z.M]
Fanfic-Complete- -ادما سرگرمم میکنن. تغییر دادنشون جالبه. با بقیه تنها کاری که میکردم این بود که مرگشون رو به زیبایی تبدیل کنم اما این یکی باعث میشه بخوام به یک چیز دیگه فکر کنم اونم تغییر دادن شخصیتشه. اینکه میخواستی زبونشو ببری ولی بعدا با یک کاره دیگه...