♪ [ Where's My love (Alternate ver.) : SYML ]
سهشنبه 1 سپتامبر 2020 ساعت 13:30
مسیر طولانیِ قطار ، با وجودِ جیهیونی که امسال با ما به هاگوارتز میاومد و پر حرفیهاش ، از همیشه طولانیتر به نظر میرسید و سرم رو به درد آوورده بود .
تنها دلیلی که باعث میشد عصبانیت و کلافگیم رو سرِ جیهیون خالی نکنم ، جونگکوکی بود که مطمئن بودم وقتی بفهمه سرزنشم میکنه و بهم میگه اون فقط یک بچه است .
جیمین با خوشحالی به پنجره خیره شده بود و سرش رو تکون میداد .
یونگی هیونگ و جین هیونگ ، برایِ دیدنِ ما و رفع دلتنگی امروز رو به هاگوارتز میاومدن و بعد ، از فردا به دانشگاه میرفتن . ناراحت کننده است !غافلگیریِ تولد جونگکوک رو با همه هماهنگ کرده بودم و قرار بود امروز که همه هستن ، برایِ جونگکوک تولد بگیریم .
اون یک بار بهم گفت که همیشه روزِ تولدش تنها بوده . فقط گاهی دوستِ قدیمیِ مادرش براش یک هدیه میفرستاده یا چند روز قبل از تولدش بهش میداده ، چون همیشه اولِ سپتامبر سرش شلوغ بوده .بعد از تحویلِ چمدونها به سمتِ مدرسه راه افتادیم .
جیهیون به خاطرِ روز اولش تویِ هاگوارتز حسابی هیجان داشت و این از قدمهایِ بلند و پر از اشتیاقش مشخص بود .همه چیز تویِ مدرسه مثلِ سالهایِ قبل بود .
لباسهایِ تیره و شالهایِ رنگیِ نو ، سر و صدایِ حرفهایِ دوستانه و جمعیتِ تویِ محوطه که هر لحظه به تعدادشون اضافه میشد .چمدونم رو کنارِ چمدونِ جیمین و جیهیون رها و قبل از اینکه بخوام صبر کنم تا کسی رو ببینم ، با چشم چرخوندن بینِ جمعیت دنبالِ جونگکوک گشتم .
از بینِ جمعیت گذشتم و به سمتِ داخل و خوابگاهِ اسلیترینیها رفتم . مطمئن نیستم که اونجا باشه .
تویِ اتاقِ قبلیش با یونگی هیچکس نبود . وسایلش به مرتبی چیده شده بود و هر چیزی سرِ جایِ خودش بود . همونطور که ازش انتظار میرفت .
دوباره به سمتِ محوطه برگشتم . احتمالا برایِ دیدنم خودش رو به محوطه رسونده و حالا دنبالم میگرده .
نمیدونم چطور و چقدر بغلش کنم و ببوسمش تا دلتنگیِ این روزها جبران بشه .وقتی که دوباره به محوطه برگشتم ، جمعیتِ کمی که اونجا بود متعجبم کرد !
بقیه کجا رفتن ؟ حتی جیمین و جیهیون هم سرِ جایِ قبلیشون نبودن .بعضی از بچهها داشتن به سمتِ دیگهای از محوطه میدوییدن و من هم با تعجب دنبالشون رفتم .
هر چی جلوتر میرفتم ، صدایِ همهمهی بچهها بیشتر شنیده میشد .در آخر بچهها رو دیدم ، که همگی تویِ محوطهی پشتیِ مدرسه جمع شده بودن و برایِ بهتر دیدنِ چیزی که وسطِ جمعیت بود ، تلاش میکردن .
![](https://img.wattpad.com/cover/263583627-288-k886530.jpg)
YOU ARE READING
「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐅𝐢𝐧𝐝𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」
Fanfiction「 زمآن: پیدا کردنِ تو 」 「 فصل اول 」 「 کامل شده 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄 𝐬𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝐨𝐧𝐞: وقتی برای اولین بار بوسیدمش، گریه کرد! اون زمان فکر میکردم تویِ اشک هایی که از چشمهاش میچکه، پر از حسِ شوق و عشقه؛ فکر میکردم ترس های اون هم مثل ترس...