𖤐⃟𝐓𝐇𝐈𝐑𝐓𝐘 𝐒𝐈𝐗

1.3K 283 563
                                    


♪ [ Go Solo : Tom Rosenthal ]

شنبه 13 ژوئن 2020 ساعت 19:20

وقتی از درِ اون مکانِ جهنمی خارج شدیم ، تنِ خسته‌ام رو رویِ بدنِ جونگکوک انداختم و دست‌هام رو دورِ گردنش حلقه کردم .
اون برایِ لحظه‌‌ای تعادلش رو از دست داد ، ولی با نگه داشتنِ دست‌هایِ حلقه‌ی شده‌ی من ، تعادلش رو حفظ کرد .

هوفِ خسته‌ای کشید و به راه رفتن ادامه داد و من هم پشتش کشیده شدم .
سرم رو تویِ گردنش فرو بردم و همونطور که به زور چشم‌هایِ خمارم رو باز نگه داشته بودم ‌، بینیم رو به گردنش کشیدم و بوییدمش .

-دیگه تا آخرِ عمرم نمی‌تونم از مغزم کار بکشم !
با خستگی غر زدم و می‌تونستم حدس بزنم که اون چشم‌هاش رو برام چرخوند ‌.

جونگکوک آروم آروم راه می‌رفت و باعث میشد تویِ بغلش خوابم ببره .
اون کولم نکرده بود اما تمامِ وزنم رو با خودش می‌کشید .

-خیلی بدجنسی جونگکوک !
با خستگی زمزمه کردم که جونگکوک نگاهِ چپی بهم انداخت .

-تو باعث شدی مغزم بسوزه .
مثلِ بچه‌ها غر زدم .

-تو فقط چند صفحه کتاب خوندی .
اون با حرص گفت .
-تنبل !
دوباره گفت و من گردنش رو گاز گرفتم .

-تو بی‌رحمی ! بهت گفتم بهم تقلب برسون ولی تو مجبورم کردی درس بخونم .
با گریه‌ی مصنوعی‌ای گفتم .

به اندازه‌ی کافی تویِ کتابخونه عصبیش کردم و حرصش رو درآووردم ، ولی اینکه حرص میخوره خیلی بانمکه .
ما حتی دیروز باهم جر و بحث داشتیم و تا یک ربع باهم حرف نزدیم تا من دوباره شروع به غر زدن بهش کردم . اون خیلی صبوره و من دارم از این ویژگیش نهایتِ استفاده رو میکنم .
آروم ، طوری که متوجه نشه به حرص خوردنش خندیدم .

-اوه خدا ! من از دستت دیوونه میشم !
اون با کلافگی گفت و من با لبخندِ عمیقی زیر گوشش رو بوسیدم .

ما تقریبا پنج ساعت تویِ کتابخونه در حالِ درس‌ خوندن بودیم چون از هفته‌ی دیگه امتحاناتِ پایانِ سال شروع میشد .
گذرِ روز‌هایِ امسال ، از هر سالی سریع تر بود !

-نمی‌خوایی بهم جایزه بدی ؟
با شیطنت گفتم و دستم رو زیرِ چونه‌اش کشیدم .

-چرا باید بهت جایزه بدم ؟
اون با تعجب پرسید .

-چون من قَریب به چهار ساعت به خاطرِ تو تویِ اون مکانِ مزخرف درس خوندم !
طوری گفتم که انگار کارِ خیلی بزرگی انجام دادم .

-تو همین الان هم داری ازم کولی میگیری .
تا این رو گفت ، سریع وزنم رو از روش برداشتم و کنارش ایستادم .

-نه من چیزایِ بیشتری ازت می‌خوام !
من گفتم و دستش رو گرفتم و پشتِ ستونی که اون نزدیکی بود کشیدم ‌.

「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐅𝐢𝐧𝐝𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」Where stories live. Discover now