[Pain relief]
همچنان روی صندلی ساحلی کنار استخر دراز کشیده و مشغول استراحت بود که حرکت موجود خز داری رو بین پاهاش حس کرد.
با لبخند محوی، عینک آفتابیاش رو از روی چشم کنار زده و به پایین صندلی نگاه انداخت.
توله ببر که گویا این بار بازی جدیدی پیدا کرده، پنچه هاش رو مدام به موهای ساق پای زین میکشید و برای گرفتن اونها در تلاش بود.
_تمومش کن دختر.
زین کلافه از شیطنت های بی وقفهی میویس، با لحن جدی ای هشدار داد و اون رو به بغل گرفت.
ببر که حالا محل جدیدی برای تجسس میدید، روی رون های پسر غلت زده و به پشت درازکشید.
قیافه حق به جانب و کسلش در برابر چهرهی شاداب و سرکش اون حیوون تفاوت زیادی داشت.
_چرا اینجوری نگام میکنی؟
نامطمئن پرسید و با چشم های ریز شده حرکات میویس رو زیر نظر گرفت.
و لحظهای بعد گوشت و پوست رونش بین دندون های کوچیک ببر در حال له شدن بودن که زین به سرعت عکس العمل نشون داد و موجود روی پاهاش رو داخل استخر انداخت.
_این چه کاری بود میخواستی بکنی؟
بهت زده و با چشم های عصبی به تولهی خیسی که همچنان وسط آب دست و پا میزد نگاه کرد و دست آخر طاقت نیاورده و اون رو بیرون کشید.
ببر محض خارج شدن از استخر غرش آرومی سمتش کرده و با پاشیدن آب بدنش روی زین، طرف ساختمان راه افتاد.
_کجا میری؟ هم میخواستی گازم بگیری هم طلبکاری؟ با توام میویس برگرد و بشین اینجا.
دکتر جوان که توقع چنین برخوردی رو نداشت متعجب به جای سابق برگشت و ترجیح داد فعلا بیخیالِ جدی گرفته نشدن دستوراتش بشه.
ظاهرا تربیت اون توله ببر سخت تر از تصوراتش بود.
_هیچ وقت بهت صدمه نمیزنه، فقط داشت بازی میکرد.
با شنیدن صدای لیام، بیتفاوت عینکش رو روی چشم هاش گذاشته دو مرتبه به صندلی تکیه داد.
_پس چرا از این بازیا با تو نمیکنه؟
محض افتادن سایهای روی صورتش، متوجه شد که حالا درست بالای سرش ایستاده.
وقتی لیام عینک رو از چشم هاش کنار زد، تعجب نکرد.
اینکه اون علاقهی خاصی به ارتباط چشمی داشت، در نظرش چندان هم عجیب نبود.
در عوض با نگاهی بی محابا به مرد مقابلش زل زد.
_شاید چون من بلدم چطور توله های سرکش رو تحت تسلط و ارادهام نگه دارم.
YOU ARE READING
LIGHT RED
FanfictionI'm Devil And Evil Lust is In Your Veins Ziam Mayne ⌲ Fan-Fiction By: sören Update: Completed