[King or God?]
دستی که برای کمک به سمتش دراز شده بود رو پس زد و به آرومی از روی صندلی پایین اومد.
با دیدن لیام که خم شده و لباس هاش رو از اطراف اتاق جمع میکنه، نگاهی به پوست سرخ و متورم سینهاش انداخت و نیشخند پررنگی زد.
اون مرد برخلاف ادعایی که داشت، کارش با دستگاه تتو خوب به نظر میرسید.
_انگار شاهزاده مالیک شلخته تر از چیزیه که به نظر میرسه.
با شنیدن صداش توی فاصلهی نزدیک، سر بلند کرده و همزمان که لباس ها رو از دستش میگرفت، شونهای بالا انداخت.
_تا وقتی که یه مستخدم شخصی داره.
بعد از اتمام جملهاش به شلوار و کفش هاش اشاره زد و دستش رو تکون داد.
_بپوششون.
سیلی که روی ران لختش نشست سنگین بود، رد انگشت ها نقش سرخی به بوم تنِ پسر هدیه داد.
_سعی کن آدم باشی زین.
لحن هشدار گونهاش رو شنید، قانون نانوشتهای که خبر از حد و مرز های مشخصش میداد، اما زین دقیقا همون شخص ساختار شکن بود.
متقابلا با بیخیالی و خیرگی جواب داد.
_حیوون تویی و کل نسلت.
نگاه تیز لیام رو به جون خرید، رابطهای صامت زیادی خستهاش میکرد.
اینکه دستورا در یک جهت صادر و جهتی دیگه اجرا بشه توی افکارش چیزی بیش از اتلاف وقت نبود.
هراسی نداشت، نه از لیام پین و هویتش توی دنیا حقیقی، و نه از مردی که روحش رو لمس و ارضا میکرد.
در جواب قیافهی تهدید وار مقابلش، لبخند دندون نمایی زد خیره به چشم های تیرهاش ادامه داد:
_فقط خودتی؟
وقتی سوار ماشین شدند توان پشت فرمان نشستن رو نداشت. سوزش التهاب سینهاش از یک طرف و درد باسنش از طرفی دیگه کلافهاش کرده بود.
نگاهی به نیم رخ خنثی مرد مجاورش که کاملا نادیدهاش میگرفت و انداخت و نفس پر حرصی کشید.
_لعنت به آدمِ بیجنبه و کم تحمل. همش یه نسبت کوچیک بود، اصلا صد رحمت به همون حیوونا که دستشون انقدر سنگین نیست.
نمیفهمید از کی تا حال انقدر پر حرف و غرغرو شده اما دست خودش هم نبود، کنار لیام هر لحظه ابعاد جدیدی کشف و ساخته میشدند.
بعد حرف های رد و بدل شده توی مطب، اون مرد هم با ضربات نا عادلانهی کمربندِ زین، روی باسن و پشتش جوابش رو داد.
البته نمیتونست از لذتِ بعدش، و تحریک شدن جزئیاش که امیدوار بود لیام اطلاعی دربارهاش نداشته باشه چشم پوشی کنه.
YOU ARE READING
LIGHT RED
FanfictionI'm Devil And Evil Lust is In Your Veins Ziam Mayne ⌲ Fan-Fiction By: sören Update: Completed