[Leave]
با نفس هایی تند و منقطع، بوسه شلختهای که در جریان بود رو خاتمه داده و همزمان مشغول به تعدیلِ وضعیت لباس هاشون شدند.
مرد جوان حین نشستن پشت سیستم کامپیوترش، سیگاری گوشه لب گذاشت و با هر دو دست شروع به تایپ دادههای جدید کرد.
_تونستی کدش رو بشکنی؟
محض شنیدن صدای گرفتهی پارتنرش، نیشخند عمیقی روی لبهای اشغال شده با سیگارش نشست و سری از رضایت تکون داد.
_گفتم که به یک ساعت نمیکشه.
هری با بستن آخرین دکمهی پیراهنش، دستش رو بین موهای کوتاه مرده نشسته پشت سیستم فرو برد و طبق عادت همیشگی به نشانهی تشویق، بهم ریختگیِ کمرنگی روی سرش ایجاد کرد.
_اگه دوتا چیز توی دنیا باشه که تو توشون بهترینی، اولیش هک کردنه.
لویی همونطور که موهای پخش شده جلوی چشم هاش رو کنار میزد نیمنگاهی به صورت تحسینبرانگیز پسر کناریش انداخته و با لحن از خود متشکری زمزمه وار پرسید:
_و دومیش چیه؟
بوسهی خیس و نفسهای گرم روی لالهی گوشش نشون میداد اون پسر مثل همیشه از رابطهی چند دقیقه پیششون نهایت رضایت رو داشته.
و هری بدون توجه به سوالش سمت در خروجی اتاق رفته و لحظهی آخر صدای زمزمهی آروم کلمات و چشمک شیطنتآمیزی نصیب معشوقش شد.
_قطعا سکس کردن تاملینسون.
ساعات طولانی از رفتن منبع قدرتش میگذشت و حالا چشمان خستهی آبی رنگ مرد، به لطف کاپ های متعدد کافئین روی صفحهی روشن کامپیوتر گشت میخوردند.
صدای زنگ تلفن باعث شد سریعا اون گوشی چند اینچیِ مخصوص رو از جیب شلوارش بیرون کشیده و جواب بده.
هیچی نگفت، با اینکه سوالات و نگرانی و گلههای زیادی داشت اما ترجیحا سکوت کرده و به صدای نفس های شخص پشت خط گوش داد.
_خسته نباشی.
دو انگشتش رو بین چشم هاش گذاشته و فشرد. باید آرامشش رو حفظ میکرد و برای این کار هیچ انرژیای نداشت.
_ولی خستهام. تو خوبی؟
تار های صوتیاش از فرط مصرف سیگار و قهوه خشک شده و صداش به شکل فجیعی گرفته بود.
_خوبم.
لبخند تلخی زد. خسخس سینهی مرد رو باید باور میکرد یا لحن اطمینان بخشش رو؟
_هرولد میگه من دارم کار میکنم و در قبالش پولم رو میگیرم.
چند لحظه مکث، دمی عمیق و جرعهای قهوهی یخ زده.
YOU ARE READING
LIGHT RED
FanfictionI'm Devil And Evil Lust is In Your Veins Ziam Mayne ⌲ Fan-Fiction By: sören Update: Completed