❄️🎬PART:8;WILDEST DREAMS🎬❄️

688 166 14
                                    

بعد از تموم شدن کلاس موسیقیش از کلاس بیرون رفت و از توی کولش گوشیش و هندزفریشو بیرون آورد

اهنگی که چندساعت پیش مجبور به قطع کردنش شد رو گذاشت و سمت در خروجی دانشگاه رفت..

جین قرار بود بعد از کلاسش بیاد دنبالش و برادر سلبریتیش رو بهش بسپره و بره.

پله هایی که به حیاط دانشگاه ختم میشد رو پایین رفت و به حیاط دانشگاه که حالا درختا و زمینش با برف پوشیده شده بود رسید

جیمین از پنجره دانشگاه باغبون پیر و تقریبا چاق رو توی لباسای سبز رنگش میدید که با بیل برفارو از روی صندلی ها کنار میزد و الان احتمالا خشک بودن و میشد روشون نشست

صدای اهنگ رو کمتر کرد و روی صندلی مشکی رنگ دانشگاه نشست

[So I stepped off the Golden..Nobody cried..Nobody even noticed]

همون‌طور که به کفشای مشکی رنگش درحالی که برفای قاطی شده با برگِ درختا رو کنار میزد خیره شده بود حس کرد کسی کنارش نشسته..

اهمیتی نداد و حتی نگاه کوچیکی به دختر کناریش ننداخت

دختر کتاب توی دستش رو بغل کرد و خودشو به جیمین نزدیک تر کرد.

"هی.."

جیمین بلاخره مجبور شد نگاهش کنه، هندزفریشو از گوشش دراورد و نگاهی به دختر مو چتری که کنار لبش زخم کوچیکی بود انداخت

"چیزی شده؟"

جیمین چیز زیادی راجب اون دختر نمیدونست..فقط میدونست اسمش لی جیونه و با مادربزرگِ ناشنواش زندگی میکنه!

کاپشن زیتونی رنگ تیره ای تنش بود و از استینای سیاه شده کاپشن میشد فهمید اون کاپشن کهنه شده..

درواقع تنها کسایی که توی اون دانشگاه وضع زندگیشون بد بنظر می‌رسید جیمین و جیون بودن..اونا شبیه هم بودن..هردو انگار زخم خورده بودن..

جیون کتاب توی دستشو پایین اورد و با شستش روی اسم کتاب دست کشید

"توی کتابخونه دیده بودمت،داشتی کتاب میخوندی..میخواستم باهات آشنا بشم اما نمیدونستم باید چیکار کنم برای همین اینو برات گرفتم.."

جیمین نگاهشو از چشمای دختر گرفت و به کتاب توی دستش داد که اسم روش"اسم‌های فراموش شده"بود

میدونست نویسندش ریچارد کیمه ولی تا حالا اون کتاب رو نخونده بود..

جیون کتاب رو جلوی جیمین گرفت و بهش اشاره کرد که کتابو از دستش بگیره

𝘉𝘭𝘶𝘦 𝘭𝘰𝘷𝘦[KOOKMIN]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora