"ادامه کلاس رو آزادید"
استاد گفت و با فاصله گرفتن از تخته سمت میزش رفت و پشتش نشست و خودشو با لپ تاپش سرگرم کرد، جیمین با اینکه فکرش مشغول بود بازم سرکلاس موسیقیش نشسته بود بعد از مدت زمان نسبتا طولانی ای جیون رو چند ردیف بالاتر از خودش دیده بود و از اینکه میدید خوشحاله خوشحال بود..همین که درحال فکر کردن بهش بود جیون بی سروصدا از پله ها پایین اومد و کنار جیمین نشست، و حتی استاد مین هم متوجه خودش نکرد.
"سلام؟"
جیمین سری تکون داد و لپ تاپ جلوی دستش رو باز کرد، میتونست وقتی جیون داشت حرف میزد یکم درمورد جونگکوک تحقیق کنه؟..جیون دختر لوسی نبود پس با این موضوع مشکلی نداشت..
"کم حرف تر شدی..اتفاقی افتاده؟"
"نه، چطور؟"
جیون دست هاش رو به زانوش تکیه داد و با نگاه کردن به لپ تاپ جیمین متوجه تاریخچه جستجوش شد.. باید از چشمای تیزش تشکر میکرد که تونسته بود توی اون مدت زمان کم اون سه تا عبارت اولی که جستوجو کرده بود رو بخونه
"جئون جونگکوک"
"نکات مهم درمورد رقص باله"
"اگهی های کار پاره وقت در سئول"رقص باله؟..جیمین مگه باله میرقصید؟..شک و تردید هایی توی دلش بود از اونجایی که هر روز جیمین رو زمان تمرین گروه رقص پشت در کلاس باله میدید که با باز کردن گوشه ای از در داشت تمرین رقص رو نگاه میکرد، اما هیچوقت متوجه نشده بود چرا جیمین اونجا وایمیسته و تمرین رقص رو نگاه میکنه.
تمام افکارش با صدای بلند استاد پریدن و با درست نشستن سرجاش نگاهشو به استادی که داشت فستیوال دانشجویی جدیدی که قرار بود حدود چند روز دیگه اجرا بشه حرف میزد داد
"همگی!، به من گوش کنید با شروع هفته جدید یا چهار روز دیگه قراره فستیوال دانشجویی شروع بشه، امیدوارم اجراهای موسیقی و رقصتون رو اماده کرده باشید و یه چیز دیگه که میخواستم بگم، پارک جیمین!"
جیمین با ضرب سرشو بالا آورد و نگاهشو از لپ تاپ گرفت، اشتباهی انجام داده بود؟..تا جایی که یادش میومد توی فستیوال شرکت نکرده بود..اهنگ هایی که نوشته بود و موسیقی هایی که ساخته بود رو بجز استاد لی به هیچکس دیگه نشون نداده بود و بعید میدونست کسی بخواد توی فستیوال شرکت کنه یا اصلا براش مهم باشه!..اون یه پسر ساکت و عادی بود..چیزی غیر از این بود؟
"پارک جیمین من اهنگی که برای جلسات قبل به استاد لی داده بودید رو خوندم و معجزه بود!..هر دوتا آهنگی که نوشته بودید!..میشه اهنگ هاتون رو توی فستیوال امسال اجرا کنید؟..این یه امتیاز مثبت برای خودتون هم به حساب میاد و حتی اگر هیئت مدیره هم خوششون بیاد برای دانشگاه های رده بالاتر بورسیه هم میشید!"
ESTÁS LEYENDO
𝘉𝘭𝘶𝘦 𝘭𝘰𝘷𝘦[KOOKMIN]
Fanfic"مهم نیست کجا زندگی میکنم و چه جایگاهی دارم،فکر کنم حتی اگه توی بهترین جایگاهم بودم و با آدمای خوبی سرو کله میزدم همینطوری زندگی میکردم، بدون اینکه بدونم به کجا دارم میرم یا به اینکه کجا قراره زندگی کنم، زندگی من همینطوری سخت و سرد میشد.." .... "لو...