دستمو روی سینه هاش فشار دادم اما سفت بغلم کرد و سمت اتاقش برد. تند تند دست و پا زدم.
-ولم کن عوضیه منحرف... دست به من نزن. من از کجا میدونستمممم که تو انقد هورنی هستیییییی..
دره اتاقو باز کرد و سمت تخت کینگ سایز مشکیش رفت. اروم پرتم کرد روش و پوزخند زد.
-برای پشیمونی دیره بیبی بوی. تو امشب زیر خواب منی کوچولو.
خودمو عقب کشیدم.
-جرعت نکن دست به من بزنی مگرنه...
کیم نیشخند زد و دکمه ی اول پیرهنشو باز کرد.
-مگرنه چی؟ گریه میکنی؟
خواستم جوابشو بدم که سمتم خیز برداشت و دستامو با طناب چرمی به تاج تخت بست.
با خشم دستمو کشیدم.
-دستامو باز کن عوضی. بزار برممم...
سمت کشوی کنار تخت خم شد و جسم فلزی ای در اورد. با دیدنش نفسم حبس شد.
-نه نهههه کیم خواهش میک..
موهامو گرفت و گک فلزیو توی دهنم چپوند. سریع از پشت بنداشو بست.
نفسم حبس شد و بدنم لرزید. اون عوضی میخواست بهم تجاوز کنه؟
دوباره دستشو داخل تیشرتم برد و با یه حرکت از تنم بیرونش اورد.
سعی کردم داد بزنم که بجاش فقط صدام تو گلوم خفه شد.
با نگاه تشنش بدنمو انالیز کرد. دستشو روی سینه هام کشید.
-نمیدونی چقدر عاشق بیبی بویای عضله ایم... کوبیدن تو بدن درشتشون لذت دیگه ای داره.
دستمو تکون دادم و سعی کردم خودمو ازاد کنم اما اون طناب لعنتی یذره هم شل نمیشد.
دستشو روی بدنم کشید و محکم نیپلمو ویشگون گرفت.
لباشو جلو اورد و رو به روی لبام قرار داد.
-هر چی بیشتر تقلا کنی بیشتر منو تحریک میکنی بیبی...
و محکم لباشو روی گردنم کوبید. با عطش مک زد و گازش گرفت، جوری که مطمعنم جاش بدجور کبود میشد.
یه حس عجیبی توی دلم تکون خورد که نمیدونستم چیه. دیکم نصفه نیمه تحریک شده بود و دلم میخواست بیشتر کارشو ادامه بده.
زبونشو روی گردنم کشید و ازم جدا شد. با دیدن خماری چشمام نیشخند زد و فکمو گرفت.
-گفتم که ازش خوشت میاد توله، نگفتم؟ دستشو روی بند گک کشید و همزمان کمرمو نوازش کرد.
-بیشتر از هر چیز دوست دارم صدای ناله های بلندتو بشنوم...
بدنمو تند تند تکون دادم تا ازادم کنه.
دستشو روی سینم کشید.
-بازش میکنم.. اما اگه جز ناله و التماس برای تند تر به فاک رفتن چیز دیگه ای بگی تنبیهت میکنم، فهمیدی؟
تند تند سرمو تکون دادم.
______________________________________.... 💦💦💦💦💦💦👅
YOU ARE READING
Sexy Master 🍷💙•Vkook
Fanfiction✘ بوک اصلی چنل کیم تهیونگ استاد ادبیات کره دانشگاه ملی سئول. مرد سرد و محکمی که روی درسش کاملا جدیه و با کسی شوخی نداره. جئون جانگکوک پسری از خودراضی و مغرور که خودشو برتر از بقیه میدونه. دانشجویی که با پارتی بازی باباش وارد دانشگاه شده و همه ی درس...