6:شامِ کاری

1.5K 231 51
                                    

قبل از اینکه از کافه خارج بشن کوکی آرنجش رو به میز تکیه زد و زمزمه کرد:

«ارزشش رو داشت چون خوشمزه بود.»

پیش از فرصت دادن به تهیونگ برای حرف زدن به سرعت به سمتِ در پا تند کرد و توی کسری از ثانیه اون توی خیابون‌های سئول جلوی چشمِ ته ته با ماشین گرون قیمتش که در آسفالتِ راه ویراژ می‌داد دور شد.
ته که همینطور مبهوت مونده بود و از اون طرف جیمین زیر لب با خودش گفت و پوزخندی زد:

«لاس‌زنی یا چی؟»

.............................................

جین داشت رانندگی می‌کرد و همزمان به یونگی که حرف می‌زد گوش می‌داد:

«این پسره هم که توی روزِ روشن با بقیه لاس بازی می‌کنه!»

پوفی کشید و جین سرش رو به صندلیش تکیه داد، از حرفی که یونگی زد و لحنِ گفتارش خندهٔ آرومی کرد و جواب داد:

«چقدر گیر میدی به بچه یونگی، بذار خوش باشه واسه خودش.»

یونگی شقیقه‌هاش رو با انگشت‌های اشاره و وسطش ماساژ داد و گفت:

«آخه با هر کی از راه می‌رسه میلاسه خسته شدیم بابا...»

یونگی چشماش رو بست و اجازه داد نورِ آفتاب به پشتِ پلک‌های بسته‌ش بتابه و غیرمستقیم کمی بدنِ سردش رو گرم کنه.

صدای زنگِ گوشیِ جین بلند شد، جین تماس رو وصل کرد و روی بلندگو گذاشت ولی دعا می‌کرد نامجون چیزی نگه که آبروش جلوی یونگی بره؛ نامجون که پشتِ خط بود گفت:

«سلام چاگیا!»

جین لبخند کمرنگی روی لب‌هاش نقاشی شد و یونگی یکی از پلک‌هاش رو باز و به گوشی که صدای نامجون ازش بیرون میومد نگاه زیرکانه‌ای کرد.

جین بلند صحبت کرد که صداش به نامجون برسه:

«صبح بخیر لاو.»

نامجون گفت:

«کجایی چاگیا دلم برات تنگ شده.»

جینی دنده رو عوض کرد و در همون حین جواب داد:

«توی راه شرکتم حدوداً ده دقیقه دیگه می‌رسم..‌.»

مونی هومی کرد و بعد از قربون صدقهٔ جین رفتن قطع کرد، یونگی روی صندلیش کمی وول خورد و گفت:

«پس این دوست پسرته!»

با تمسخر رو به جین طعنه زد که جین کاملاً تیکه‌اش رو متوجه شد:

«چقدر صداش کلفته!»

جینی پوزخند زد و متقابلاً بهش تیکه انداخت:

«نه اینکه تو صدات عروسکیه...»

یونگی چون دیده بود ضایع شده دهن کجی‌ای کرد و لب زد:

𝖣𝗋𝗎𝗇𝗄 𝖯𝖺𝗋𝗍𝗇𝖾𝗋 ✔︎「TK」Where stories live. Discover now