یونگی کتش رو به تن برد و رو به جونگکوک گفت:
«خیلی خب دیگه بریم تو هم دیگه چشمات باز نمیشن.»
کوک سرخوش خندید و کاپشنش رو از یکی از خدمهها گرفت، جیمین به تهیونگ گفت:
«ما هم بریم؟ دیر وقته!»
تهیونگ زبونی روی لباش کشید و با سر بلهای داد، هر دو سریع آماده شدند و زمانی که از درِ بار بیرون اومدن مصادف شد با دیدنِ جونگکوک و یونگی که داشتن آرومآروم توی اون بارون که نمنم به زمین میزد راه میرفتن.
چون راه اونها هم همون طرف بود باهاشون هم مسیر شدن که یونگی اتفاقی یه دختره رو دید که از دور هم نوع پوششی که داشت معلوم بود.
یه شلوار لی و نیم کتی چرم که باز بود و زیرش فقط سوتینی اسفنجی زده بود، یونگی دهن کجیای کرد و جوری گفت که تهیونگ و جیمین هم شنیدن:«من تو این سرما با این همه لباس دارم سگ لرز میزنم بعد اینا چجوری با ممه بند میان بیرون!؟»
تهمین با این حرف یهو شوک زده شدن و همچنان خندشون گرفت، جیمین دستشو مشت کرد و روی لباش گذاشت ولی وقتی روش رو برگردوند بیصدا از خنده منفجر شد.
تهیونگ دستشو دور لباش میچرخوند و هی لباش رو گاز میگرفت تا صداش در نیاد، جونگکوک با اون مستیش برگشت طرف یونگی و با نیشی که تا پهنا باز شده بود به حرف اومد:«داداش منظورت سوتینه دیگه؟»
یونگی چشمی براش چرخوند و زمزمهای نسبتاً بلند کرد:
«حالا هر کوفتی که اون گوشتا رو نگه میداره...»
تهیونگ دیگه نتونست بیشتر از این خودش رو نگه داره و روی شونهٔ جیمین پهن شد و بلند قهقههای زد،کوکی و یونگی به سرعت به طرفشون برگشتن و نگاهشون کردن.
جیمین از خنده قرمز شده بود و حالا اون یکی رو میخواست که بگیرتش تا کف آسفالت ولو نشده!
تهیونگ دستاشو روی صورتش گذاشته بود و ریز ریز میخندید، یونگی با صورتی بیحالت پرسید:«چیزِ خندهداری گفتم؟»
تهیونگ سریع خودش رو جمع و سعی کرد میمیک صورتش رو دوباره به اون حالتِ جدی برگردونه. جیمین هم با کلی تلاش تونست صاف بایسته و لبشو جوری روی اونیکی قرار بده که شکل لبخند نشه.
کوک هم که مثل معتادای خیابونی چرت میزد و همچنان یه پوزخندِ مزخرف روی لبش داشت، یونگی بازوش رو کشید و تشر زد:«تو هم اون تنِ لشتو جمع کن هر شب مثل چی ولو ای!»
بدنِ بیحال و بیانرژیِ کوک رو دنبال خودش تا ماشین کشید، ویمین هم توی ماشین جیمین نشستند و چیمی به سمت خونهٔ تهیونگ روند.
......................................
جین در حالی که دستشو توی جیبِ پالتوش فرو میکرد با سرخوشی و با صدایی کمی سکسی گفت:
VOCÊ ESTÁ LENDO
𝖣𝗋𝗎𝗇𝗄 𝖯𝖺𝗋𝗍𝗇𝖾𝗋 ✔︎「TK」
Fanfic[شریکِ مست] [تهیونگ، باریستای بزرگترین و کولترین بارِ سئوله و جونگکوک،اوه! اون پسر یه شیطونِ به تمام معناست! مطمئناً این پسر هر شب به اون بار میره نه؟ ولی ممکنه محض رضای خدا یه بار کارما کارش رو درست انجام بده و اونها رو به هم نزدیک کنه؟] 🍸≘...