در این قسمت خواهیم داشت:#گریشا ورس # لی باردوگو#شش کلاغ #جسپر # وایلن #فن فیکشن #فن بوی # بوسه # جادوگر # هیولا # ورشکستگی # کشتی های تجاری #رابطه ی مخفیانه # نتیاج پزشکی قانونی #دلتنگی زیاد # ویدئوکال # سونگمین خیلی نازه # هیونجین از اینکه باباش متوجهش بشه میترسه
افراد توی تصویر زیر جسپر و وایلن هستن.
قبل ازینکه شروع به خوندن کنید فقط برای اینکه گیج نشید اینو بدونید که کتردام یه شهر بندری و تجاریه که این دو نفر توش زندگی میکنن. گریشاها افرادی با تواناییهای خاص هستن و فبریکیترها زیرمجموعهای از گریشاهان.
نیازی نیست الان بیشتر ازین بدونید وقتی توی داستان جلو بریم همه چیز توضیح داده میشه.🐉
سونگمینسونگمین به هیچ عنوان انتظار نداشت که ورود هیونجین به یه شهر کوچیک در جنوب شرقی کشور باعث بشه زندگیش هیجانی رو که همیشه کم داشت به دست بیاره. اون عادت داشت بین صفحات کتابها و صحنههای فیلمهایی که میدید به دنبال این هیجان دست نیافتنی بگرده. عادت داشت به هرچیز کوچیک دقیق نگاه کنه و توی ریزهکاریها و جزئیات اتفاقات، احساسی رو که باعث میشد قلبش با شدت بیشتری بتپه پیدا کنه.
سونگمین میتونست قصه بگه، قصههایی که اونو وادار به دویدن میکرد. وادار میکرد سرعت بیشتری به روال عادی زندگی بده و در عین حال چنان توی کشش هر دقیقه غرق بشه که زمین بهش خیره بمونه و حرکت وضعی خودش رو فراموش کنه و در نهایت؛ باعث بشه خط قصه بلندتر از زمان عادی کشیده بشه.
***
جسپر به روشنایی خیره کنندهای که از زیر در اتاق وایلن به بیرون راه پیدا کرده بود نگاه میکرد و به هیچ صورت نمیتونست نسبت به اتفاقات چند روز اخیر احساس خوبی داشته باشه. دلش مدام پیچ میخورد و افکار ناخوشایند لحظهای اونو به حال خودش رها نمیکرد.
YOU ARE READING
The Hymn of Dragon
Fanfiction«پایان یافته» نام فیکشن: سرود اژدها 🐉 کاپلها: سونگجین، هیونین ژانر: تخیلی، رازآلود، درام، اسمات آیدی تلگرام نویسنده: @blueskintobone آیدی چنل: @nabatatsociety خلاصه: وقتی جسد اون دانشآموز پیدا شد، هیونجین برای اولین بار از مسیر جنگلی که به مدرس...