تریگر وارنینگهای این قسمت:
#سلف هارم #خونریزی #خیانت🐉
هیونجینهنوز اینینگ سوم بازی به نیمه نرسیده بود که هیونجین اون اشتباه بزرگ رو مرتکب شد. تیمش با چند امتیاز عقب افتاده بود، اما هنوز وقت زیادی داشتن. هنوز هیچکس امیدش رو از دست نداده بود. وقتی هیونجین توپ رو از دست داد؛ صدا از طرف سکوی تماشاچیهای تیم مقابل چنان بلند شد که گوشهاش شروع به زنگ زدن کرد.
باورش نمیشد، اطرافش رو نگاه کرد و دنبال توپی گشت که سرگردون وسط زمین قل میخورد. کسی توجهی بهش نداشت. با صدای مربی که اسمش رو فریاد میزد به خودش اومد. به سمت سکوی تیم ذخیره رفت، زنگ توی گوشش بدون لحظهای سکوت ادامه داشت.
کسی بطری آبی بهش داد، دستهایی شونههاش رو لمس کردن، اما حرفهاشون توی صدای زنگ گم میشد. بطری رو باز کرد و تمام آب رو سر کشید. هنوز هم باورش نمیشد که به این راحتی از بازی بیرون اومده. حالا دوهیون توی زمین بود، با ضربههای خیلی خوب و هیونجین میخواست بهش امیدوار باشه.
ضربههای دوهیون بینقص بود، اما رقیبشون تونست تا آخر بازی اختلاف امتیاز رو حفظ کنه. تیم هیونجین حتی ذرهای به برد نزدیک نشد؛ فقط تا آخرین اینینگ و آخرین ضربه پا به پای تیم مقابل پیش رفت. وقتی سوت پایان بازی زده شد. هیچ صدای تشویق کر کنندهای به گوش نرسید. همه چیز آهسته و ملایم پیش رفت. مربی مدام بهشون یادآوری میکرد که با یه باخت توی فصل چیز زیادی از دست نمیدن و هنوز فرصت جبران دارن. اما هیونجین میدونست، اگه اون اشتباه رو نکرده بود، اگه وسط بازی افکارش مدام این طرف و اون طرف نمیرفتن، اگه توی بازی میموند، میتونستن برنده بشن.
حتی تماشاچیهای تیم مقابل هم هیجان زیادی به خاطر برد تیمشون نداشتن. وقتی نتیجهی بازی از اینینگ سوم با بیرون رفتن هیونجین مشخص شده بود، هیچ انتظاری جز این هم نمیرفت. به طرف اعضای تیم میومدن، اونارو به نوبت روی دستهاشون بلند میکردن. گاهی از بین جمعیتشون، کسی به طرف تیم هیونجین میچرخید؛ انگار چشمهاش فقط به دنبال اون میگشت و لبخندی به لب داشت که معنای تشکر میداد.
YOU ARE READING
The Hymn of Dragon
Fanfiction«پایان یافته» نام فیکشن: سرود اژدها 🐉 کاپلها: سونگجین، هیونین ژانر: تخیلی، رازآلود، درام، اسمات آیدی تلگرام نویسنده: @blueskintobone آیدی چنل: @nabatatsociety خلاصه: وقتی جسد اون دانشآموز پیدا شد، هیونجین برای اولین بار از مسیر جنگلی که به مدرس...