در این قسمت خواهیم داشت:#تمرین بیسبال #تا دیر وقت درس خوندن #کارگاه مجسمهسازی # چهها # اندازهگیری چهره #گریه # گریشا # شش کلاغ # جوهان #مشاور مدرسه #لی هیوکجه
🐉
هیونجینهیونجین به نقطهی تاریک و کوچیک زیر ابروی چهها خیره شده بود. درست مشابه همون یکی هم بالای ابروش قرار داشت، جای خالی یه پیرسینگ. چهها وسیلهی فلزی عجیبی رو به دست گرفته بود و اونو در زوایای مختلف روی صورت هیونجین میذاشت، اندازهاش رو تنظیم میکرد و اعدادی رو روی تکه کاغذ کوچیکی مینوشت.
گیوری با فاصلهی کمی ازونا روی میز نشسته بود، با هردو دست کتاب ششِ کلاغ رو روی دامنش نگه داشته بود و پاهاش رو تاب میداد. نگاه هیونجین بین صورت چهها و گیوری جا به جا میشد.
-"مطمئنی اگه سهگانهی گریشا رو نخونم میتونم اینو بفهمم؟" چند لحظه قبل گیوری وقتی که با علاقهی زیاد به جلد آبی و مشکی کتاب نگاه میکرد پرسیده بود. حروف قرمز رنگ روی جلد به همون اندازهای که روز اول هیجان هیونجین رو برانگیخته بود حالا روی گیوری تاثیر داشت.
-"آره میفهمی، یه چیزایی هست، ولی خودم برات توضیح میدم. خیلی بهتر ازینه که سه تا کتاب درمورد الینای خنگ بخونی."
-"خیلی خوبه که میتونی براش توضیح بدی ولی لطفا بیحرکت بمون تا بتونم اندازههات رو درست بگیرم."
چهها با وسیلهی فلزی ترسناک توی دستش همون موقع به هیونجین نزدیک شده بود تا زوایای مختلف صورتش رو اندازه بگیره.
-"خیلی خیلی خوشحالم که قبول کردی مدلم بشی!" چهها دو طرف وسیله رو از هم باز کرد و یک سرش رو روی گونه و سر دیگهش رو نزدیک به گوش هیونجین گذاشت. "چیزی نگو بذار کارمو انجام بدم."
درخواست چهها البته اولین بار توسط گیوری بیان شده بود. همون روز صبح.
هیونجین روز شلوغی داشت، از شب قبل هم خسته بود چون تا حدود 2 نیمه شب درحالی که تماس تصویریش رو با سونگمین ادامه میداد مشغول نوشتن تکالیفش بود. طی چند روز گذشته تمرینات تیم اینقدر خستهاش میکرد که وقتی به خونه برمیگشت حوصلهی هیچ کاری نداشت. سونگمین میدونست که اگه بیشتر از این تنبلیش رو ادامه بده تکالیفش اینقدر روی هم دیگه انبار میشه که دیگه هیچ راهی برای نجاتشون نمیمونه؛ به خاطر همین هیونجین رو مجبور کرده بود بیدار بمونه و انجامشون بده، در حالی که خودش هم به کار نظارت میکرد.
YOU ARE READING
The Hymn of Dragon
Fanfiction«پایان یافته» نام فیکشن: سرود اژدها 🐉 کاپلها: سونگجین، هیونین ژانر: تخیلی، رازآلود، درام، اسمات آیدی تلگرام نویسنده: @blueskintobone آیدی چنل: @nabatatsociety خلاصه: وقتی جسد اون دانشآموز پیدا شد، هیونجین برای اولین بار از مسیر جنگلی که به مدرس...