در این قسمت خواهیم داشت:
#سقوط در چاه #شب #تاریکی #آسایشگاه #کتابخونه #وقایع تاریخی #لی سوهی #یوری #مسابقه # بیسبال #اضطراب
توجه: وقایع آورده شده در این قسمت به طور کامل صحت نداره و ترکیبی از واقعیت و تخیل نویسندهست.
مرد جوونی سوار به دوچرخه از کوره راهی خاکی عبور میکنه. درختهای دوطرف راه به اندازهای قد کشیدن که بالای سرش تنها باریکهای از آبی رو به زوال آسمون رو میبینه و اونقدر در هم پیچیده شدن که در انتهای مسیرش چیزی جز سبزی تیرهی شاخ و برگها به چشم نمیخوره.موهایی مشکی، کوتاه و پرپشت داره که به زیبایی از روی پیشونی بلندش کنار زده شدن و تیغهی باریک بینیش کمی به سمت لبهایی برجسته متمایله. جذاب به نظر میرسه و اگر لبهاش رو برای لبخندی از هم باز کنه میتونه هر نگاهی رو به سمت خودش بکشه. همونطور که تا امروز این کار رو کرده، توجهها رو خریده و دلها رو دزدیده. و اگه به این وسیله نتونسته افراد رو به طرف خودش بکشه از روشهای دیگهای استفاده کرده.
کتی قهوهای رنگ روی یونیفرم آبیش به تن داره، به خاطر اینکه موقع خروج از محل کارش به هوای اینکه غیبتش کوتاهه نیازی به عوض کردن لباسهاش ندیده، شلوار آبی رنگ یونیفرم اما تضاد خندهآوری با کفشهای رسمی و واکس خوردهاش ایجاد کرده.
وقتی دوچرخهاش رو نزدیک به محل مورد نظرش نگه میداره یک جفت چشم از پشت انبوه بوتههایی که به دلیل عدم رسیدگی به شکل شلختهای رشد کردن دنبالش میکنه.
مرد جوون از دوچرخه پایین میاد و به طرف ساختمون حرکت میکنه. کیف دوشی سیاه رنگی روی شونهاش تاب میخوره. چشمهاش مدام اطراف ساختمون که با بنرهای زرد رنگ پلیس احاطه شده میچرخه تا روی دایرهای تیره، درست وسط حیاط خونه، متوقف میشه. اطراف چاه با بنرهای بیشتری احاطه شده اما هیچ پلیسی اون اطراف کشیک نمیده.
همونطور که به سمت چاه حرکت میکنه بستهای رو از داخل کیفش بیرون میاره. بیاندازه مشتاقه که محتواش رو ببینه اما تا اینجا قوانین بازی رو رعایت کرده و نمیخواد برای آخرین قدم تقلب کرده باشه.
YOU ARE READING
The Hymn of Dragon
Fanfiction«پایان یافته» نام فیکشن: سرود اژدها 🐉 کاپلها: سونگجین، هیونین ژانر: تخیلی، رازآلود، درام، اسمات آیدی تلگرام نویسنده: @blueskintobone آیدی چنل: @nabatatsociety خلاصه: وقتی جسد اون دانشآموز پیدا شد، هیونجین برای اولین بار از مسیر جنگلی که به مدرس...