در این قسمت خواهیم داشت:
#داد و فریاد #دعوا #مشکلات خانواده #هوموفوبیا #کلمات رکیک #اختلال اضطراب #تمرین بیسبال #آزار کلامی #تعرض جنسی # مدرسه #اسمات #استفاده از کلمهی کیر (تعارف که نداریم!) #سکس کال
🐉
هیونجینجونگین به سرعت عکس توی دستش رو مچاله کرد اما باز هم خیلی دیر بود، هیونجین عکس رو دید و حتی تونست کلمهای که با جوهر قرمز نوشته شده بود بخونه. مدتها از اولین باری که این کلمه رو شنیده بود میگذشت. اولین بار از بین لبهای پدرش بیرون اومد، همراه با هزاران کلمهی دیگه که هیونجین معنای هیچ کدوم رو نمیدونست. کلمهها روی سرش آوار شدن ، تنش رو به لرزه انداختن و قطرات اشک رو روی گونههاش جاری کردن.
-"هیونجین سریع توی اتاقت."
دستور مادرش میتونست پاهای لرزونش رو به حرکت وادار کنه.
-"اون زنیکهی هرزه حق نداره یک بار دیگه پاش رو توی خونهی من بذاره."
-"خواهر من میتونه هروقت که دلش خواست بیاد اینجا و تو هم هیچ غلطی نمیتونی بکنی."
هیونجین به سرعت دوید و با اینکه مدتها تلاش کرده بود پلهها رو دوتا یکی بالا بره اینبار ریسک زمین خوردن رو کنار گذاشت و دونه دونه اما با سرعت ازشون گذشت. دستش رو به ستونها چوبی محافظ پله میکشید و سعی میکرد با ایجاد صدایی بلند جلوی رسیدن فریادهای پدرش رو به گوشش بگیره؛ اما فایده نداشت، هیچ صدایی هیچوقت افاقه نمیکرد. برای باز کردن در اتاق مجبور بود روی پنجهی پاهاش بایسته، هنوز اونقدر قد بلند نشده بود که بتونه به راحتی دستگیره رو بگیره.
وقتی داخل رفت و در رو پشت سرش بست هنوز صدای فریادها به گوشش میرسید، دو نفر با تمام توانشون داد میزدن و هر صدا بلندتر از صدای دیگه بود. روی تخت خزید، سرش رو زیر بالشت برد و پتوش رو هم روی اون کشید. هنوز هم میتونست صداها رو بشنوه، دستش رو روی بالشت گذاشت و سرش رو به تشک فشرد. پلکهاش رو روی هم گذاشت و شروع به آواز خوندن کرد. بخشهایی از ترانهای که مادرش این روزها مدام گوش میداد و همخوانی میکرد.
STAI LEGGENDO
The Hymn of Dragon
Fanfiction«پایان یافته» نام فیکشن: سرود اژدها 🐉 کاپلها: سونگجین، هیونین ژانر: تخیلی، رازآلود، درام، اسمات آیدی تلگرام نویسنده: @blueskintobone آیدی چنل: @nabatatsociety خلاصه: وقتی جسد اون دانشآموز پیدا شد، هیونجین برای اولین بار از مسیر جنگلی که به مدرس...