در این قسمت خواهیم داشت:
#چاه #ساعت #پروانه #دیگه همهی معماها حل میشن #یوری و هیوکجه #روح #همهی بچهها کنار هم جمعن #هیوکجه همهی کارارو درست میکنه #پیرمرد #آسایشگاه #عشق از دست رفته #رهایی
🐉
یورییوری نوری چراغقوه رو داخل چاه تابوند، اما تنها چیزی که میتونست ببینه پشت هیوکجه بود که اون پایین خم شده بود و با بیلچه خاک و گل رو از کف چاه توی سطل میریخت. پرسید:"هنوز هیچی؟"
صدای هیوکجه از اون پایین بین دیوارهها میپیچید و بالا میومد، یوری با خودش فکر کرد که این صدای واقعی یه خداست، صدایی که اینطور انعکاس پیدا میکنه و در حالی که ازت فاصلهی زیادی داره نزدیک به نظر میرسه.
-"بکش بالا!"
یوری چراغقوه رو کنار گذاشت و سر طناب متصل به یک قرقره رو که به سر دیگهاش سطل پر از خاک هیوکجه وصل بود به دست گرفت. هیوکجه اون روز صبح قرقره و پایهاش رو از مغازهی ابزارفروشی بلند کرد و قبل از روشن شدن هوا همه چیز رو برای پایین رفتن توی چاه آماده شد. یوری وقتی از راه رسید که اون توی مراحل آخر بستن طناب به سطل بود.
وقتی سطل پر از خاک و گل بالا اومد؛ یوری همهش رو روی زمین خالی کرد و شروع کردن به گشتن. با اینکه هیوکجه تمام اون خاک رو با بیلچه زیرورو کرده بود اما به نظرش این بالا گشتن زیر نور احتمال پیدا شدن ساعت رو بیشتر میکرد. یوری فقط یه تصویر ازش رو دیده بود. یه ساعت جیبی گرد با طرح یک بال پروانه که روش حکاکی شده بود؛ هیوکجه گفته بود که باید به طور خاصی هم بدرخشه اما یوری مطمئن نبود بعد از سالها توی چاه موندن درخششی باقی مونده باشه.
-"بیشتر از این نمیتونم بکنم بقیهاش خیلی محکمه!"
صدای هیوکجه از ته چاه به گوشش رسید. هنوز مشغول زیر و رو کردن بود و گل زیر ناخونها و حتی یه جایی زیر بینیش خشک شده بود.
-"نمیتونیم تسلیم بشیم هیوکجه! باید همینجا باشه!" بدون اینکه نگاهش رو از خاک پیش روش بگیره گفت و تکه سنگ بزرگی که پیدا کرده بود رو برداشت. خاک روش رو با دقت پاک کرد و بعد با قمقمهی آبی که همراهش داشت روش رو تمیزتر کرد. هنوز فقط یه تیکه سنگ بود. آهی کشید و از جا بلند شد، دوباره کنار چاه ایستاد و به هیوکجه نگاه کرد.
YOU ARE READING
The Hymn of Dragon
Fanfiction«پایان یافته» نام فیکشن: سرود اژدها 🐉 کاپلها: سونگجین، هیونین ژانر: تخیلی، رازآلود، درام، اسمات آیدی تلگرام نویسنده: @blueskintobone آیدی چنل: @nabatatsociety خلاصه: وقتی جسد اون دانشآموز پیدا شد، هیونجین برای اولین بار از مسیر جنگلی که به مدرس...