در این قسمت خواهیم داشت:
#اژدها #سقوط #ترس #پرواز #بوسه جسپر و وایلن #حضور افتخاری کَز #پی بردن به گرایش جنسی #پورن #هوموفوبیا #یادآوری خاطرات #زخم و آسیب جسمی #یانگ جونگین دقیقا داره چیکار میکنه؟🐉
سونگمینپلکهاش رو روی هم فشرد و اجازه داد جریانی که پشت ذهنش فریاد میکشید به تلاطم بیفته و راهش رو به بیرون پیدا کنه. میتونست بالها رو تصور کنه، میتونست سختی فلسهای بزرگ رو روی تنش احساس کنه. صدایی درونش بود، خواستهای یا فکری. نمیتونست دقیقا بگه که چیه اما درونش بود و باهاش حرف میزد، یا به هر طریقی کاری میکرد که وایلن متوجه منظورش بشه. حالا اون صدا داشت بهش میگفت که پرواز کنه و وایلن با پلکهایی که از شدت فشار شروع به لرزش کرده بودن فقط میتونست سر تکون بده و با صدای درونی خودش بگه: هیچ ایدهای ندارم که چطور باید پرواز کنم!
فقط به پرواز فکر کن.
و وایلن هوا رو تصور کرد، توی ذهنش تصویر دستهای از مرغهای دریایی رو کشید که توی آسمون آبی نزدیک به اسکله پرواز میکردن. به ابرها فکر کرد، به اینکه به خورشید نزدیک میشه و سایهای روی تاریکی آبهای دریای حقیقی باقی میذاره. به کِرچ فکر کرد که زیر پاهاش کوچیک و کوچیکتر میشه، تا اینکه ازش چیزی جز دایرهای تیره بین آبی بیکران دریا باقی نمیمونه. باد با شدت اطراف بدنش جریان پیدا کرده بود، احساس بیوزنی میکرد و میدونست که بالاخره معلق شده. حرکت موج مانند بدنش رو احساس میکرد و روشنایی خورشید رو که پشت پلکهای بستهاش بیشتر و بیشتر میدرخشید.
سعی کرد نفسهای عمیق بکشه، قلبش از هیجان زیاد توی سینهاش میکوبید و کوبشش خیلی خیلی شدیدتر از چیزی بود که به یاد داشت. متوجه شد که باد با سرعت بیشتری از بلندای تنش عبور میکنه، شاید داشت اوج میگرفت. باید چشمهاش رو باز میکرد، باید پرواز رو میدید. باز هم دم عمیقی گرفت، هوایی که از سوراخهای بینیش عبور میکرد مرطوب بود و صدایی شبیه به شبهای طوفانی داشت.
YOU ARE READING
The Hymn of Dragon
Fanfiction«پایان یافته» نام فیکشن: سرود اژدها 🐉 کاپلها: سونگجین، هیونین ژانر: تخیلی، رازآلود، درام، اسمات آیدی تلگرام نویسنده: @blueskintobone آیدی چنل: @nabatatsociety خلاصه: وقتی جسد اون دانشآموز پیدا شد، هیونجین برای اولین بار از مسیر جنگلی که به مدرس...