در این قسمت خواهیم داشت:
#پدری که پیدا نیست #خاطرات بچگی #دوست پسر قبلی جونگین #مکالمات عمیق #درسهایی که کیم سونگمین فقط با کنارت موندن بهت میده #شمع #ویدئوکال #تاروت #گیوری پر از حس گناه #کتاب انوتیت شده #شاید یه ذره اسپویل کروکد کینگدام #کتابخونه #چاه #هیونجین مسئولیت پذیر🐉
هیونجینیانگ جونگین پشت پرچین که حیاط خونه رو از ادامهی جنگل جدا میکرد متوقف شد:"اشکالی نداره بیام تو؟"
هیونجین فکر کرد که وقت گذروندن با جونگین توی خونهاش خیلی منطقیتر از مدرسهست. اگه ترسی که از پدرش داشت رو کنار میزد، بدون شک بهترین گزینه بوو، اما حالا باید اینو هم در نظر میگرفت و قبل از راه دادن جونگین مطمئن میشد اون مرد توی خونه نیست. صبح اینقدر ذهنش مشغول مسابقه بود که فراموش کرد برنامهی کاریش رو چک کنه، حالا اما از تاریک و روشن یکی درمیون پنجرهها میتونست حدس بزنه که هنوز کسی اون داخل نیست.
-"بیا تو."
راهش رو ادامه داد و کلیدش رو از زیر پادری برداشت. جونگین بی هیچ حرفی دنبالش میکرد. چراغ نشیمن خاموش بود، هیونجین مستقیم به طرف آشپزخونه رفت و کیک آقای نام رو توی یخچال جا داد؛ لحظهای فکر کرد و به طرف جونگین چرخید:"میخوای از این بخوری؟"
جونگین شونه بالا انداخت، دنبالش تا آشپزخونه نیومده و توی تاریکی وسط نشیمن ایستاده بود.
-"یه جا بشین." هیونجین دوباره به داخل یخچال نگاه کرد و خم شد؛" آب که میخوای؟"
صدایی نشنید. ولی به هر حال بطری آب رو از یخچال بیرون آورد و روی میز گذاشت. چرخید تا دنبال لیوان بگرده.
-"فقط شما دو نفر اینجا اومدید؟"
سرش رو بالا آورد و به جونگین نگاه کرد که هنوز وسط تاریکی ایستاده بود، جلوی کاناپه. انگار داشت فکر میکرد میتونه اونجا بشینه یا نه. هیونجین نمیتونست حالت صورتش رو ببینه، نمیتونست حدس بزنه از بودن توی خونه چه حسی داره. بطری و لیوانش رو برداشت و بعد از گذاشتنشون روی میز، آباژور کنار کاناپه رو روشن کرد. نیمی از صورت جونگین غرق نور شد.
YOU ARE READING
The Hymn of Dragon
Fanfiction«پایان یافته» نام فیکشن: سرود اژدها 🐉 کاپلها: سونگجین، هیونین ژانر: تخیلی، رازآلود، درام، اسمات آیدی تلگرام نویسنده: @blueskintobone آیدی چنل: @nabatatsociety خلاصه: وقتی جسد اون دانشآموز پیدا شد، هیونجین برای اولین بار از مسیر جنگلی که به مدرس...