در این قسمت خواهیم داشت:
#شوخیهای کوچولو #بوسههای زیاد #حموم دونفری #هندجاب #اعتراف #گیوری دعواش میکنه #هیونجین ممکنه که به خودش بیاد🐉
هیونجینجایی که خوابیده بود بوی سکس میداد، بوی بدن عرق کرده، مایع لباسشویی و عطر جونگین. احساس سبکی داشت، پردهی خواب کم کم از روی ذهنش برداشته میشد و صداهای اطرافش جون میگرفت. زیر پلکهاش رو باز کرد، جونگین توی تخت نبود. بیدار شده بود و داشت وسیلههایی رو که وسط اتاقش پخش شده بودن جمع میکرد.
هیونجین غر زد:"چجوری تونستی تنهام بذاری؟" صداش گرفتهتر از چیزی که انتظار داشت بیرون اومد.جونگین چرخید و نگاهش کرد، چندتایی کتاب توی دستش بود که سعی میکرد توی قفسه جاشون بده. گفت:"توی خواب لگد میزنی!" کتابا رو جاسازی کرد و از روی زمین چندتا تیکه لباس رو که تا شده بودن برداشت.
هیونجین باز هم غر زد:"من لگد نمیزم!" هنوز نمیتونست از جاش تکون بخوره، هنوز به قدر کافی بیدار نشده بود. تنها بخشهایی از بدنش که حرکت میکرد چشمها و زبونش بود.
جونگین درحالی که لباسها رو توی کشو میذاشت چپ چپ نگاهش کرد:"همین الانم کل تخت رو گرفتی. چون داشتم خفه میشدم بیدار شدم و با بدبختی خودمو از زیر دست و پات بیرون کشیدم! چقدرم خوابت سنگینه!"
هیونجین چندبار پلک زد، گردنش رو بلند کرد تا موقعیت خودش رو توی تخت ببینه. پاهاش از هم باز مونده و یکیش حتی از لبهی تخت پایین افتاه بود. بازوهاش هم دو طرف بدنش رها شده بودن. نفسش رو بیرون داد، خودش رو جمع کرد و چهازانو نشست. نگاه شرمندهای به جونگین انداخت.
جونگین چندتا مداد و خودکار رو برداشت و به طرف میزش رفت:"هرکاریم بکنی دیگه عمرا و اصلا بغلت نمیخوابم!"
هیونجین سرش رو پایین انداخت و لبهاش رو بیرون داد، با اینکه به خاطر حرف جونگین یکمی ناراحت شده بود اما هنور هم پروانهها توی شکمش پرواز میکردن و قلقلکش میدادن. هیچ لباسی به تن نداشت و این خاطرات شب قبل رو به یادش میآورد و لبخند بزرگی روی لبش میذاشت.
جونگین روی تخت، درست روبروش نشست، پرسید:"به چی داری اینجوری میخندی؟"
هیونجین نگاهش رو بالا آورد، باز هم احساس میکرد که توی آسمون وسط قصر بزرگی از ابرهای پشمالو نشسته و اگه بخواد میتونه با اسبهای بالدار و پریهای کوچولو بازی کنه. سرش رو جلو برد و آهسته روی لبهای جونگین رو بوسید.
YOU ARE READING
The Hymn of Dragon
Fanfiction«پایان یافته» نام فیکشن: سرود اژدها 🐉 کاپلها: سونگجین، هیونین ژانر: تخیلی، رازآلود، درام، اسمات آیدی تلگرام نویسنده: @blueskintobone آیدی چنل: @nabatatsociety خلاصه: وقتی جسد اون دانشآموز پیدا شد، هیونجین برای اولین بار از مسیر جنگلی که به مدرس...