༒𝐏𝐚𝐫𝐭𝟒

280 83 20
                                    

<کیونگسو>


-واهااااااااااااییییییییییییی...قبول شدم خداااااااا عهررررر کریس بیا ببین داداشت قبول شده نی نای نی نای نی نای نای
همینطور که از خوشحالی داشتم بال درمیاوردم رفتم سراغ بستنی هام تو آشپزخونه یکم قر دادم از شدت هیجان نمیدونستم باید چیکار کنم
یاد ادوارد افتادم:آی ادی کوچولو نیست بچولنمش از خوشحالی
صدای زنگ که اومد مثل جت خودمو به در رسوندم بازش کردم :کر...
حرف تو دهنم ماسید!
چشم هام داشت از حدقه بیرون میزد و دهنم از شدت تعجب باز موند!
جونگین رو آش و لاش آورده بود خونه!
کریس که از شدت خستگی نفس نفس میزد گفت:بکش کنارکیونگ اَه
رفتم کنار که کریس و جونگین وارد خونه شدن و خودشونو روی کاناپه انداختن
متعجب پرسیدم:چتونه؟؟
کریس که به سختی آب دهنش رو قورت میداد بدون اینکه حرفی بزنه به آشپزخونه اشاره کرد یعنی اب بیار.
رفتم پارچ آبی رنگ آب رو که کنار آبجوهای کریس بود بیرون آوردم دوتا لیوان شیشه ای از داخل کابینت برداشتم و سمت پذیرایی رفتم برای جفتشون آب ریختم با دیدن صورت جونگین اخم کردم اما از این تدبیر خودم که اون وسایل رو داخل کوله کریس گذاشتم افتخار کردم
-دعوا گرفتین؟
جونگین که لش کرده بود سیخ نشست:اره تا خورد زدمش
نگاه دقیقی به کریس انداختم:ولی انگار تو خوردی این بچه سالمه
جونگین نگاهی به کریس انداخت بعد بلند خندید...کریس سری به نشونه تاسف به دو طرف تکون داد.
معترض پرسیدم:چیه خب؟
جونگین همینطور که گوشه لبش رو با انگشت فشار میداد گفت:چرا باید با این داداشم دعوا بگیرم؟!
شونه ای بالا انداختم:چمیدونم
یهو یادم اومد و بدون هیچ مقدمه ای دستامو بهم کوبیدم وداد زدم:جییییییییغ کرییییییییییس جووووووونگ
هردو مثل مسخ شده ها نگام کردن
جونگین:چته؟
-قبول شدم...بالاخره قبولم کردن ایستگاه خبرنگاری Yg قبول شدم....یوهووووو
کریس از روی کاناپه بلند شد:مبارکه
جونگ لبخند زد:مبارک باشه...کدوم بخش؟
با هیجان شروع به صحبت کردم:پرونده های جنایی تازه با پرونده ای که سوهو روش کار میکنه یکیه پس از این به بعد سوهو رو خیلی میبینم
جونگ سرشو تکون داد:فکر کنم کای هم اونجا کار کنه
کریس از داخل آشپزخونه صداش اومد:این همه بخش چه بخشی خورده به تورت جایی که اصلا به روحیت نمیخوره
دلخور لب زدم:نخیرررر خیلیم خوبه
کریس با سه تا قهوه از آشپزخونه اومد بیرون
دلخور پرسیدم:چرا اونو گفتی؟
جدی لب زد:تو یه زخم میبینی دلت درد میگیره!
دلخور لب زدم:نخیر
جونگین روی شونه کریس زد:سر به سرش نذار
روی زمین پهن شدم:فردا باید برم اونجا
جونگین سرشو تکون داد:موفق باشی...خیلی فضولی نکن
-اوهوم
.
.
.

اولین روز کارمیه و خیلی ذوق دارم!
وارد ایستگاه خبری وای جی شدم،داخل سالن بزرگ طبقه هم کف راه میرفتم طبق اطلاعاتی که داده بودن وارد بخش سی(C) شدم
یه خانم مسن از کنارم رد شد که جلوش رو گرفتم موهای کوتاه چتری و هیکل نسبتا درشتی داشت
_ببخشید چطور میتونم سرگروه رو ببینم؟
خانم لبخند زد:خبرنگار جدیدی؟
-بله
+اسمت؟
-دوکیونگسو
داخل دستش چندتا کارت بود:خب بزار ببینم...
یک کار از بین بقیه کارت ها بیرون آورد
+جناب دو
-بله
+شما بخش جنایی هستی
کمی مکث کرد و یه کاغذ از بین کاغد های داخل دستش رو بیرون آورد بعد از یک برسی سرسری گفت
-سرگروهت جناب کیم جونگده اس و یه تیم شدیدا فعال داره،فایتینگ پسر
کارتم رو دستم داد و از کنارم رد شد!
_کیم جونگده
مسیرو مستقیم رفتم جلو،سوار آسانسور شدم روی بدنه آسانسور بخش ها رو همراه طبقه هاشون چسبونده بودن به بدنه آسانسور!
ایستاد بیرون اومدم
_تیم b بخش c....تیم b بخش c...اوه اینجاس
پیداش کردم، دیوار ها شیشه ای بودن و وسط دیوار ها به صورت افقی چوبی بود در زدم و وارد شدم:ببخشید
دوتا پسر جوون داخل اتاق روبه روی هم ایستاده و گرم صحبت کردن بودن!
مضطرب پرسیدم:اشتباه اومدم؟
صحبتشون رو قطع کردن و سمتم برگشتن خواستم خارج بشم که یکیشون صدام کرد:کیونگسو؟

𝐁𝐥𝐨𝐨𝐝𝐲 𝐰𝐢𝐧𝐭𝐞𝐫Where stories live. Discover now