لیوای حاصل رابطه نامشروع مادرش یعنی کوشل آکرمن با فردی در دنیای زیرزمینه ، مادرش با تن فروشی زندگیشو میگذروند تا اینکه یکروز توسط جسدش توسط برادرش کنی آکرمن پیدا شد .
کنی که وضعیت بد لیوای رو دید تصمیم گرفت ازش مراقبت کنه و هرچیزی که بلد بود رو بهش یاد داد . به لیوای مهارت استفاده از چاقو و نحوه رفتار در شرایط مختلف رو یاد داد.
با گذشت زمان وقتی که لیوای تونست یک نفرو در یک مبارزه شکست بده و کنی مطمعن شد که لیوای میتونه تنها زندگی کنه اونو ترک کرد ،
لیوای بعد مدتی با فورلان چرچ آشنا شد و اونا با هم دوست شدن و یک باند تشکیل دادن ، و یک روز به شکل ناگهانی دختر جوان به نام ایزابل وارد مخفیگاه اونا شد که اون قصد داشته یک پرنده رو نجات بده و اونو به سطح زمین برگردونه ولی بدون پرداخت هزینه نمیتونست و افرادی دنبال اون بودن که به کمک لیوای و فورلان تونست از دست اونا خلاص بشه .
ایزابل قبلا لیوای و فورلان رو در حال استفاده از ابزار تحرک سه بعدی دیده بود و از اونا خواست که اونو هم به گروهشون اضافه کنن و اونا قبول کردن .
یک روز فردی به نام نیکولاس لاوف به لیوای پیشنهادی داد که اونا در در ازای انجام اون کار میتونستن حق شهروندی روی سطح زمین رو بگیرن.
هدف لاوف به دست آوردن اسنادی مربوط به کسب و کارش بود که این اسناد در دست فرمانده ای به نام اروین اسمیت بود .
اونا برای انجام اینکار وارد لژیون گشت شدن
ولی توی اولین عملیات گشت ، فورلان و ایزابل توسط یک تایتان غیرعادی کشته شدن .
عملیات لیوای شکست خورد و اون تصمیم گرفت عضو لژیون گشت بمونه .
KAMU SEDANG MEMBACA
me or marnie ?!
Fiksi Penggemar| تکمیل شده | فن فیک درباره لیوای آکرمن داستان بعد از زمانی که لیوای از دنیای زیرزمین خارج میشه و وارد گروه شناسایی میشه اتفاق میوفته.. بیشتر شخصیت ها داخل انیمه اتک ان تایتان هم هستن و فقط چند نفرو اضافه کردم .. اولین داستانیه که دارم مینویسم باها...