CHAPTER 36

564 111 514
                                    

سوم شخص

تقریبا پونزده دقیقه طول کشید تا یونگی از شوک در اومد و با کمک سومین تونست اتفاقات این چند وقت رو به یاد بیاره....
آسیب زدن به خودش و بی هوش بودن توی اون بازه نسبتا طولانی، باعث شده بود موقع بیدار شدن گیج و سردرگم باشه اما حالا بعد از گذشت دقایقی نسبتا طولانی؛ همه چیز رو به یاد آورده بود و کاملا متوجه اطرافش بود....

پ.ن{پارت قبل صرفا برای استرس دادن به شما بود}

با باز شدن در اتاق، بدن شوگا توی چارچوب در قرار گرفت اما یونگی نمیتونست ببیندش چون سومین یه جورایی کاورش کرده بود‌....

شوگا:هی، یه خبر خوب بهم بدید....
پیوند بین خودم و اون احمق رو خیلی ضعیف حس میکنم....
بالاخره داره می میره؟؟

پ.ن{یکی اینو جررررررررررررررررش بده}

سومین پوزخندی زد و از جلوی یونگی کنار رفت....
نگاه شوگا به امگا گره خورد و به طور واضحی اخمی روی پیشونیش نشست....
انتظار بیدار بودن پسر روی تخت رو نداشت....

یون:میبینی که زندم....
حالمم خیلی خوبه....
شرمنده که خورد تو ذوقت..‌..

شوگا دستاش رو مشت کرد و لباش رو گزید....
نمیتونست درک کنه....
اگه یونگی حالش خوب بود پس چرا انرژی پیوندی که بینشون بود تقریبا حس نمیشد؟؟

سو:یکی اینجا داره حرص میخوره....

شوگا نگاهی به سومین انداخت و اخم غلیظی کرد....
از اون دختر متنفر بود....
توی اون جمع بعد از یونگی، بیشتر از این دختر بدش میومد....

پ.ن{به خدا که تنفرت به عنشونه}

سو:میخوای بدونی چرا پیوندتون انقدر ضعیف شده؟؟

سومین با پوزخند گفت و شوگا نمیتونست به چیزای خوبی فکر کنه....
مطمئن بود اتفاقی که افتاده به نفعش نیست و این از پوزخند روی لبای سومین و برق شیطنت توی چشمای بقیه  قابل فهم بود....

شوگا:چیکار کردید؟؟

سومین دور شوگا قدم زد و در آخر کنار گوشش با شیطنت پرسید

سو:تا حالا چیزی درباره همخون ها شنیدی؟؟

شنیدن اون جمله کافی بود تا شوگا احساس کنه زانو هاش توان نگه داشتن وزنش رو ندارن....
نگاه ناباورش رو به هوسوک دوخت و قطرات اشک تو چشماش حلقه زد....

شوگا:بگو که حقیقت نداره....

هوسوک جوابی نداد و سرش رو پایین انداخت....
متوجه نشده بود که خیلی وقته دستای یونگی رو گرفته اما خب میلی هم به رها کردنشون نداشت....
اون دستای کوچیک با انگشت های ظریفشون فیت دستاش بودن و هوسوک نمیخواست اون لطافت پوست امگا رو از دست بده....

ANGEL OF THE MOONHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin