پارت28

5.2K 738 169
                                    

$الان باید بهم بگی؟
÷چیشده؟
نامجون کلافه دستی به شقیقش کشیدمیدونست همچین اتفاقی میفته نباید بی احتیاطی میکرد،قدرت جیهوپ توی رات خیلی خطرناک بود حتی خطرناک تر از خودش میترسید برادرش بلایی سر امگای کیوتشون آورده باشه .اگه نتونه خودش و کنترل کنه !یا ...یا اگه آسیبی بهش بزنه !!!اون وقت باید چه خاکی تو سرش بریزه ؟باید قبل اینکه اتفاق بدی بیفته و باعث سوتفاهم و حوادث شوم بشه جلوشو می گرفت
سمت بقیه برگشت و با لحن جدی گفت
$زود باشین سوار آسانسور شین
کوک با گیجی ابروشو خواروند
_آسانسور برای چی؟
جین چشم غره ای بخاطر سوال چرتش رفت و یه پس گردنی مهمونش کرد
÷اسکول جلو این همه آدم تلپورت کنیم؟؟
جونگ کوک همون طور که گردن دردناکشو میمالید اووو کش داری گفت و بدون هیچ حرف اضافه ای سوار آسانسور شد و بقیه هم به سختی خودشونو توی اون قوطی مستطیلی چپوندن وبعد بسته شدن در دیگه هیچ اثری از 5مرد عضله ای نبود

+اوممم ...نکن
جیهوپ بدون هیچ توجهی دستای جیمین و بالای سرش میخکوب کردو ترقوه شیری رنگشو لیسید
€بیبی من ،بدخلقی نکن آلفا بهت نیاز داره !نمیخوام بهت صدمه بزنم باشه؟
جیمین بهت زده چند بار پلک زد ،لحن جیهوپ تغییر کرده یا دوست جورایی مهربون تر به نظر میرسید برخلاف چند دقیقه پیش همین موضوع باعث شد ترسش کمی کاهش پیدا کنه و قلبش به آرامش برسه حالا که فکر میکرد بودن کنار مرد روبروش اونقدراهم بد نبود ،هرچی نباشه اون جفتش بودو یه جورایی حق داشت تو همچین وضعیتی ازش کمک بخواد همون کاری که همه ی جفتا انجام میدن
جیهوپ بهش نیاز داشت میتونست اینو از رایحه تندو چشمای ملتمسش به راحتی تشخیص داد ،چرا باید پسش بزنه؟؟
جیهوپ شوکه به لبای جیمین که آروم روی لبهاش میلغزید نگاه کرد ،فک نمیکرد باهاش همکاری کنه ویه جورایی شوکه شده بود اما مگه این همون چیزی نبود که میخواست ؟
تردیدو کنار گذاشت،با پایین بردن سرش بیشتر روی بدنش خیمه زدو لبهاشو به بازی گرفت ،حرارت بدنش بی تابی امگاش و همکاریش توی رابطه اونو به سر حد جنون و شیفتگی می رسوند اما اون بازم بیشتر میخواست ...
یکی از دستاشو پایین بردو روی شلوار جیمین گذاشت،انگشت کشیدشو از روی کش شلوارش رد کردو به آرومی لبشو پایین کشید و این حرکت باعث شد امگا گیج ناله کنه و توچشمای آلفا خیره شه
به سرعت بوسه رو شکست و کمی خودشو عقب تر کشید
+جیهوپ...این ...این درست نیست
€هیششش
انگشتشو روی لبهای نیمه باز امگا گذاشت ونیشخندی زد که بیشتر حس ترس و توی وجودش القا میکرد ،تا اونجاییکه میدونست رابطه بین اون و کیم ها به تنهایی هیچ صلاحیتی نداشت. اون نمیتونست با هیچ کدومشون به تنهایی رابطه داشته باشه البته که این شرط مهم بعد اولین رابطشون باطل حساب میشد اما جیمین چطور میتونست آلفای وحشیشو رام کنه و یکم زمان بخره ؟یعنی جفتاش متوجه غیبتون شدن؟میدونن کجاست و توچه وضعیتیه؟
تنها دل خوشیش به همین بود که اونا سر برسن،قلبش امیدوار بود به حضور به موقعشون هرچند تا الانشم خیلی دیر کرده بودن
حتی متوجه بسته شدن دستاش به تاج تخت و قرار گرفتن آلفا کنار پاهاش نشد ،لعنتی بازم زیادی غرق افکارش شده بود وحالا همون تصورات داشتن اونو توی دردسر مینداختن
شروع کرد به تقلا کردن ،مدام پاهاشو تکون میداد و داد میکشید تا اونو به خودش بیاره اما بی فایده بود
گرگ آلفا کنترل صاحبشو بدست گرفته بودو حالا حالا قرار نبود اونو به کالبد انسانیش برگردونه
انقدر غرق افکارو حرکاتشون شده بودن که متوجه حضور 5نفر داخل اتاق نشدن
€اگه باهام همکاری کنی قول میدم دردت نیاد
+ولی...ولی ما
$چطور به خودت اجازه دادی دست به همچین اقدام بچگونه ای بزنی هوسوک؟
باسرعت سرشو بالا گرفت و به برادراش نگاه کرد به هیچ عنوان از حضورشون حس خوشایندی نداشت
دوباره سمت جیمین برگشت، بادیدن جای خالیش چشماش درشت شد وغرشی از سر نارضایتی کرد کی جرعت کرده بود معشوقشو بدزده ؟
نامجون نیم نگاهی به جینی که جیمین و به آغوش کشیده بود انداخت و با علامت سر بهش فهموند زودتر از اتاق خارجش کنه و اون با تایید همراه جیمین و تهکوک اتاق و ترک کرد
€چطور جرعت کردی ؟
هوسوک باحرص و عصبانیت گفت و باچشمای به خون نشسته به نامجون و یونگی نگاه کرد
نامجون بی توجه به جیهوپ سمت یونگی برگشت
$جیمین بیشتر بهت نیاز داره خودم حواسم به این هست تو برو
#من میتونم کمکش کنم
$لازم نیست خودم حواسم بهش هست
یونگی باشه آرومی گفت و نگاه کلی به جیهوپ انداخت وبی سروصدا از اتاق خارج شد واون دونفرو تنها گذاشت

Our runaway love💘Where stories live. Discover now