پارت35

4.5K 704 190
                                    

تهیونگ و نامجون فورا سمت جونگ کوک رفتن و اونو عقب کشیدن ،نگهبانا دور جیوانگ حلقه زده بودن تا بهش اجازه پیشروی ندن هرچند ،تیغ فولادی تهیونگ که درست به قلبش اصابت کرده بود توان هرگونه حرکتی و ازش میگرفت
$کوک خوبی؟
جونگ کوک دستشو از گردن زخمیش گرفت و لبخند محوی زد تا هیونگاشو از نگرانی در بیاره
_چیزی نیست فقط یه خراش کوچیکه
نامجون نفس حبس شدشو بیرون فرستادو از جاش بلند شد .دیگه بس بود،آسیب دیدن دونفر از افراد مهم زندگیش مسئله ای نبود که بتونه راحت ازش چشم پوشی کنه باید مجرم و به سزای عملش میرسوند
$تهیونگ؟
×بله
بدون اینکه نگاهش و از جیوانگ بگیره گفت
$جونگ کوک و از اینجا ببر
تهیونگ فورا تایید کردو با گرفتن زیر شونه جونگ کوک بلندش کرد و بعدم تویه چشم بهم زدن تله پورت کرد
با یه اشاره انگشت از جانب پادشاه بزرگ نگهبانا کنار رفتن و سلاحشون و پایین آوردن
چند قدم جلو رفت و روبروش ایستاد و دستشو سمت تیغه فولادی برد
$حتما خیلی درد داره مگه نه ؟
نامجون همراه پوزخندی که بیشتر از قبل چهرشو برای قربانیاش ترسناک میکرد گفت و بدون اینکه به جیوانگ اجازه تحلیل حرفاشو بده اون تیغه بران و ازش بیرون کشید و خون مثل آب فشان ازش بیرون پاشید
فریادی از درد کشیدو روی زمین افتاد و دستشو روی زخمش گذاشت تا جلوی خونریزی بیشتر و بگیره هیچوقت تصور نمیکرد سر انجام زندگیش همچین درد وحشتناکی و اونم از جانب پسر برادر زادش متحمل بشه
نامجون به آرومی کنارش زانو زدو صورتشو بین انگشتاش گرفت
$قراره برای همه کارایی که علیه خاندان انجام دادی مجازات بشی
درسته، این یه جشن معمولی نبود بلکه جلسه ای برای عزل اون مردک خائن بود و دلیل حضور مهمونای خارجی تنها برای ترسوندنشون بود تا با این روش ازشون زهر چشم بگیره و کاری کنه حتی تصور حمله و آسیب زدن به سرزمینشو نداشته باشن
البته که تا قبل از اینم کسی همچین جرعت و شهامتی نداشت،آخه کی دلش میخواست توسط اون 6نفر به شکل وحشیانه ای سلاخی شه ؟؟

از جاش بلند شد روبه تمام افرادی که شاهد ماجرا بودن گفت
$امروز اینجا جمع شده بودیم برای ترفیع مقام ملکه اما خودتون که شاهد همه ماجرا بودین، کیم جیوانگ از بزرگ خاندان سلطنتی مرتکب گناه نابخشودنی شده که در کنار گناهان بیشمار گذشتش مستحق مرگی دردناک و عذاب آوره
نگاهشو به قیافه ترسیده مرد دادو با لحن آرومی زمزمه کرد
$تحریک کردن پسرت برای تجاوز به معشوقه پادشاه پیشین کار درستی نبود کیم جیوانگ
جیوانگ دندون قروچه ای کردو قهقه ای زد
"فکر کردی با مرگ من همه چی درست میشه؟اشتباه میکنی من همونیم که بخاطر جدا کردن جفتتون از شما به ساحره بزرگ دستور دادم یه نفرین روش بزاره
من از اولشم سرنوشتم و پذیرفته بودم اما شما ها هنوز راه زیادی در پیش دارین آخرش با دستای خودتون ملکه رو میزارین زیر خاک ...
ادامه حرفاش با قطع شدن ناگهانی سرش و جیغ حضارا قطع شد
نامجون از شدت عصبانیت تند تند نفس میکشید، هیچکس حق نداشت توی قصر خودش ملکشو تهدید به مرگ کنه اون حاضر بود تمام زندگیشو فدای یه تار موی امگای شکلاتیش کنه تا زندگی راحت و خوبی داشته باشه شاید توی گذشته اشتباهات زیادی مرتکب شده بود اما همون اشتباهات بهش فهموندن که چقدر امگاش با ارزشه و برای دوباره داشتنش هر روز و شب سپاسگزار الهه ماه بود که همچین فرشته ای و توی سرنوشت خودش و برادراش قرار داده



Our runaway love💘Where stories live. Discover now