پارت15

5.1K 762 127
                                    

بعد مراسم:

+روانی دستم و ول کن عوضی بیشعور
یونگی محکم کتف جیمین وتوی دستش فشرد و بعد باز کردن در اتاق اونو به داخل پرتاب کرد
#خوب گوش کن اگه امشب مثل شبای قبل به تخت زنجیرت نمیکنم بخاطر اینه که دلم برات سوخت امروز روز سختی برات بود اما اگه دست از پا خطاکنی از سقف آویزونت میکنم فهمیدی؟
جیمین پشت به یونگی از روی زمین بلندشدو با کمال احترام انگشت فاکشو نشون یونگی داد
مثل بمب ساعتی درحال انفجار خواست به سمتش حمله کنه اما بانشستن دست نامجون روی سینش وبه عقب پرت شدنش با خشم نگاش کرد
$ولش کن ،نمیخوام دوباره شایعه بیفته رو زبون مردم
#اون عوضی ...
$فقط بیخیال شو هوم؟امروز به بدترین روش ممکن تنبیهش کردیم ،انقدر عاقل هست که به حرفمون گوش بده درست نمیگم عزیزم؟
تو دلش باحرف نامجون عق خیالی زد ،آروم سمت اون دونفر برگشت وجلوی چشماشون مشغول پاره کردن لباساش شد
#هی...
دستشو جلوی یونگی بالا آورد و اجازه پیش روی بهش نداد ،خودشم کنجکاو به امگاش نگاه کرد ،قصد داشت با این کاراش به چی برسه ؟؟
با پاره کردن آخرین تیکه لباسش اونو روی زمین پرتاب کرد، حالا فقط یه باکسر تنش بود وبدن درخشان وبلوریش با گذشت زمان بیشتر باعث حبس شدن اکسیژن تو ریه هاشون میشد
+این بدن ...فقط به یه نفر خدمت میکنه
جیمین گفت وبعد حرفش نیشخندی زد
+اما مطمئنم اون شماها نیستین
نامجون تکخندی زد با قدمای آهسته وارد اتاق شد ،جیمین محکم توی جاش ایستاد با اینکه از نامجون میترسید اما ترسشو خفه کرد تا جلوش وانده
سرش کنار گوش جیمین برد،یکی از دستاشو پشت کمرش گذاشت و با دست دیگش دست جیمین وگرفت
$من استاد این حرفام
دست جیمین وروی دیک خودش گذاشت که باعث لرزیدن جیمین شد
$اینم فقط یه جا میاره ،اونم سوراخ باکره ی توعه
نامجون گفت ولیسی به خط فکش زد ،آب دهنشو قورت داد بدنش وحس نمیکرد ،اون لعنتی از اینکه روش سلطه داشته باشه خوشش میمومد؟ میخواست رامش کنه؟هه کور خونده عمرا این اجازه رو بهش نمیداد
با فاصله گرفتن نامجون ازش ودر نهایت بسته شدن در اتاق روی زانوهاش افتاد ،خوشبختانه تونسته بود تا حدودی جلوش طاقت بیاره اما مطمئن نبود اگه این وضعیت ادامه پیداکنه بازم میتونه مثل چند لحظه پیش محکم و قوی باشه یا نه!

_ولی من خیلی ناراحتم با اینکه داریم کاری میکنیم پشیمون بشه وباهامون بمونه، حس میکنم زیاده روی کردیم
€واو توله خرگوشمون عذاب وجدان گرفته؟
جیهوپ گفت وچشمکی بهش زد
جونگ کوک با چشم غره مثل چند دقیقه پیش دوباره سرشو توگوشیش فرو کرد ،طبق معمول وارد بخش مورد علاقش توی گالری گوشیش شد وروی مای لاو کلیک کرد ،توی پوشه پر بود از عکسای جیمین درحالتای مختلف نشسته ،خوابیده ،اخمو ،کیوت و هزاران عکس دیگه
برای اینکه جلوی لبخندشو بگیره گاز ریزی به گوشه ی لباش زدو با نزدیک کردن گوشی به صورتش دزدکی مشغول دید زدن فرشته کوچولوش شد
نامجون پاهاشو روی میز دراز کرد ،واقعا نمیدونست باید چیکارکنه!هیچ کدومشون نمیدونستن
زندانی کردن روح خشن وسرکش جیمین سخت تر از اونی چیزی بود که تصورش ومیکردن اون جونور کیوت وبغلی اصلا بهش نمیخورد بتونه انقدر خشن باشه
جین یکم بعد با کتابای توی دستش وارد اتاق شدو مستقیم سمت میز نامجون رفت،بعد کنار زدن پاهای نامجون بی توجه به اعتراضش کتابارو روی میز ریخت ولباساشو ظاهری تکوند
÷از اولش باید همینکارو میکردیم
یونگی کنجکاو همراه افعی شاخدارش سمت برادراش رفت وبه کتابی که نامجون مشغول ورق زدنش بود نگاه کرد
#این چیه
÷کتاب آشپزیم، کوری؟کتاب جادوی عشقه دیگه
شوگا چشم غره ای نصارش کردو از نامجون خواست یکم ازون کتاب وبه زبون خودشون توضیح بده ،خط باستانی خطی نبودکه همه توانایی خوندنشو داشته باشن
$اینجا چندتا جادوعه برای عاشق کردن کسی که دوسش داریم
×خب؟؟؟
چشماشو ریز تر کرد تا بهتر بتونه بخونه، باید سفارش یه عینک مطالعه ی جدیدو میداد چون قبلی وخیلی اتفاقی توی چاه توالت جاگذاشته بود
$جادوی اول میگه باید...
باچشمای درشت شده به برادراش نگاه کرد
÷چه فاکی نوشته بود که این ریختی شدی؟؟
پشت گردنشو خواروند
$میگه شخصی که عاشقشین باید اسپرم گاو نرو با عن سوسک...
همه قیافشونو توهم بردن وعق خیالی زدن ،البته به جز ته که واقعا عق زد
_تهیونگ برو بعدی، اینجوریکه میمیره
سرشو به معنای باشه تکون دادو رفت سراغ جادوی بعدی
$آم...این میگه باید معشوقمونو توی جنگل به درخت ببندیم وچهار شبانه روز ورد ^*€/$#=€)₩)وتوی صورتش بخونیم بعدم با تازیانه گل رز بزنیمش، روش تضمینی بدون برگشت اثر
جیهوپ یه تای ابروشو بالا انداخت ودست به سینه نگاش کرد
€میدونی این جادو بیشتر منو یاد تبلیغات تلویزیونی عصاب خوردکن میندازه
÷منم موافقم چرا فقط یه خوبشو ترجمه نمیکنی؟
سرشو به معنای تاسف تکون دادو کل کتاب ودر عرض چند ساعت خوند وقتی سرشو بالا آورد با جین وشوگا که توبغل هم خوابیده بودن روبه رو شد
$یا من این همه گلوم پاره شد بعد شما کون گشادا گرفتین خوابیدین؟جیهوپ بگو بیا...توهم که خوابی
نامجون با کلافگی سمت ویکوک برگشت و درکمال تعجب اوناهم خوابشون برده بود ،ولی موضوع مهمی که توجهشو جلب کرد صورت عرق کرده ی کوک بود
نگران سمتش قدم برداشت ،بعد آزادکردن اون توله خرس از خرگوشیش جونگ کوک وتوی بغلش گرفت وبراید بغلش کرد ،تمام دیشب وتا خود صبح بالا سرش نشسته بود تا مبادا دوباره میگرن دونسنگ کوچولوش عود کنه (کوک میگرن عصبی داره و کمتر آلفایی پیش میاد که بهش دچار بشه ممکنه بعضی اوقات از شدت فشار غش کنه یا حالش بدشه )
$اگه فقط یکم گل آزالیا داشتم ،میتونستم یه فکری به حال این مشکلت بکنم
بوسه ای روی پیشونیش گذاشت
$بالاخره برات پیداش میکنم غصه نخور
نامجون حرفاشو بانگرانی برادرانه ای کنار گوش کوک زمزمه کرد بدون اینکه متوجه باشه یه امگای موطلایی داره از پشت دربهشون نگاه میکنه ومتوجه حرفاش شده










پارت15
چه زود اومدم 😅😎
طوفان در راهه پارت بعد بگم بهتون😈🤝🏻
از این پارت لذت ببرین
راجب خودم هر سوالی دارین میتونین بپرسین😊
💘💘💘💘💘💘💘💘💘💘💘💘💘💘💘💘

Our runaway love💘Where stories live. Discover now