در آسانسور باز شد و پیتر و می رفتن داخل....
قرار شد امروز قبل از اینکه برن پیتر ام جی و ند بیان پیش تونی.یا درواقع اومدن دنبالش.
وقتی وارد شدن کسی نبود._آقای استارک گفتن برید به طبقه بالا.
هپی پشت سرشون گفت و باهاشون وارد شد.می پشت پیتر و گرفت.
_برو پیتر من همینجا میمونم.پیتر سر تکون داد و رفت تا تونی رو بیاره.
وقتی به طبقه رسید دید تونی روی مبل خیلی شیک و مرتب درست مثل روزی که بیرون دیدتشه._سلام.
پیتر آروم گفت.تونی برگشت...با دیدن پیتر لبخند ز.
_هی پارکر.
اما از جاش بلند نشد.
_بیا اینجا پسر.پیت جلو رفت.
_متاسفم تونی ولی فکر کنم بهتره بریم و....استارک حرف پیتر و قطع کرد.
_بیخیال.... چه فایده که بریم سر قراری که هنوز براش آماده نیستیم؟پیتر شکه شد.
_م...منظورت چیه؟تونی ابرو بالا انداخت.
_پیتر واقعا؟
به صورت پیتر اشاره کرد.
_رو صورتت پر عرق سرده، داری سکته میکنی و میگی که آماده ای؟پیتر یکم لرزید.
_نیستم؟
تو صداش بغض بود.تونی سر تکون داد.
_نوچ نیستی.
و یکم رو مبل عقب رفت و برای پست جا باز کرد.
_پس باید هرچه زودتر آماده شی....مخصوصا که وقت تنگه.پیتر فهمید منظور تونی چیه و رفت کنارش نشست.
پیتر و استارک تو چشمای هم خیره شده بودن.
_خب پارکر..... من سوال میپرسم و تو بدون تبصره و با صداقت تمام جواب میدی. متوجهی؟پیتر سر تکون داد.
_خوبه....حال بگو، چقدر دوستات برات مهمن؟
پیتر آب گلوش رو قورت داد...
_اندازه کل زندگیم._چقدر میخوای ببینیشون؟
_انقدری که نبودشون داره قلبمو فشار میده.
_چقدر نبودشون روت تاثیر گذاشته بود؟
_انقدری که جای خالیشون شروع کرد به درد فیزیکی شدن.
_وقتی ببینیشون اولین کاری که بی تردید میکنی چیه؟
با بغض جواب داد.
_یه بغل گروهی محکم._چی میگی بهشون؟
پیتر کم کم اشکش اومد.
_اینکه متاسفم و میخوام بازم پیششون باشم.استارک تمام سوالات رو محکم و جدی از پیتر میپرسید و رسید به قسمت آخر.
_پس حالا همین کارو میکنی.
رو به در پشتش کرد.
_بچه ها بیاید بیرون.پیتر شکه به در نگاه کرد....
ند و ام جی بیرون اومدن.
هر دوشون روی گونه ختشون زد اشک بود.به هم نگاه کردن و...
_بجنب پارکر به حرف خودت عمل کن.بی اراده بدنش حرکت کر و هردوشون رو به آغوش کشید.
و اون دو نفرم کم کاری نکردن و تا تونستن پیتر رو فشار دادن._متاسفم....
_حرف نزن بازنده.
ام جی گفت.می وارد اتاق شد و تونی براش چشمکی زد.
اون هم به جوابش لبخند ملیحی زد.
![](https://img.wattpad.com/cover/321473657-288-k638016.jpg)
BẠN ĐANG ĐỌC
dear mistake
Fanfictionمهم نیست چقدر برنامه زور یه نفر ساده باشه... مهم نیست چقدر نقشه یه مرد بی نقص باشه... هر لحظه ممکنه یه چیزی تمام پیش بینی ها رو به هم بزنه. این داستان شامل خشونت زیاد و البته سکس زیاده.(حالا نه خیلی ولی خب بازم) پایان خوش تضمینی +18 شیپ:استارکر.