پیتر توی جاش خشکش زد.
انگار منتظر این حرف نبود....از سمتی خوشحال بود و از سمتی میترسید._میدونم حرفی که زدم.....
_منم.
تونی تعجب کرد.
_تو هم؟_منم ازت خوشم میاد.
پیتر به چشمای استارک نگاه نمیکرد.
_اما....چون خیلی مطمئن نبودم....
لبش رو گاز گرفت.توی تک خنده ای کرد...که باعث شد پیت بهش نگاه کنه.
تو چهره تونی راحتی خیال رو میشد دید.لبخند زد.
_خب....فکر کنم الان هردومون تو یه نقطه ایم.پیتر سرش و تکون داد.
_این خوبه.....یا بد؟استارک شونه بالا انداخت.
_نمیدونم؟ باید بفهمیم.پیتر هنوز متعجب به تونی نگاه میکرد.
_یعنی چون تو این مدت زیاد با هم وقت گذروندیم این حس رو داریم؟_فکر کنم الان فرصت خوبی باشه که این یه قسمت کوچیکشو بفهمیم.
_چ...چطور؟
پیتر با نگرانی پرسید.تونی لبخند نرم و کمی تلخ پرسید.
_من باید برای چند تا کار برم ایتالیا.پیتر حس کرد که یخ زده.
_چی؟_درواقع قرار نبود زیاد بمونم.....فقط برای یه سری کار کوتاه مدت اومدم.
به چشمای پیتر نگاه کرد.
_که تو اومدی.لپای پیتر گل انداخت...موهاش رو کمی کنار زد.
_حالا چیکار میکنی؟_یه سر میرم ایتالیا و همه چیز رو آماده میکنم تا اینجا بمونم.
_به خاطر من؟
این حرف یکم بولد بود ولی نتونست جلوی خودشو بگیره.تونی لبخند زد.
_آره....فقط به خاطر تو.پیتر لبخند بزرگی زد و صورتشو از دید تونی قایم کرد.
استارک جلو رفت و تا یه قدمی پیتر رفت.
_وقتی دوباره همو دیدیم درمورد رابطمون صحبت میکنیم.پیتر سرش رو تکون داد.
_منتظرت هستم.***
پیتر تمام مسیر برگشت لبخند بزرگی داشت.
طوری که می چپ چپ نگاهش میکرد.
هرچند ترجیح داد بعدا همه چیز رو براش توضیح بده و فعلا تو تصوراتش بمونه.
***
تونی گوشی رو برداشت و زنگ زد.
_پیپر همه چیزو آماده کن اون....آره همونطور که میخواستم شد.
تلفن رو قطع کرد و پوزخندی زد.
YOU ARE READING
dear mistake
Fanfictionمهم نیست چقدر برنامه زور یه نفر ساده باشه... مهم نیست چقدر نقشه یه مرد بی نقص باشه... هر لحظه ممکنه یه چیزی تمام پیش بینی ها رو به هم بزنه. این داستان شامل خشونت زیاد و البته سکس زیاده.(حالا نه خیلی ولی خب بازم) پایان خوش تضمینی +18 شیپ:استارکر.