ch4

217 36 1
                                    

تونی موهای پسر و محکم گرفت و کشیدش بالا و دم گوش چپش زمزمه کرد.
_ببین پسر دلیل اینکه وقتی آوردت درجا دخلت و نیاوردم اینه که از فسقلی هایی مثل تو خوشم میاد ولی ممکنه از یه جایی حوصلم سر بره... واضح گفتم؟
تحدید آمیز میگفت.

پسر سرش رو تکون داد.

_من کلمات رو میخوام.

_ب...بله.

_بله چی؟

_بله...قربان.
آروم و با نفس نفس زدن جواب میداد.

تونی پوزخند زد...
_آفرین پسر.
و لاله گوش پسر رپورتاژ گاز گرفت.

اونجا بود که پسر زد زیر گریه.
_لطفا....

_میدونی وقتی درخواستت رو کامل مطرح نمیکنی من برداشت شخصی خودم و میکنم که....
تونی آروم دستش رو از پایین وارد لباس پسر کرد.
_به نفع خودمه.

پسر فقط چشماش رو بست.

تونی لبخند موذیانه ای زد....اون یه فکر عالی داشت.
_اسمت چیه پسر؟

_پ...پیتر...

_پیتر...
سرش و تکون داد.
_بامزست.
از جاش بلند شد و ایستاد.
_خب پیتر تو کلی وقت منو تلف کردی حالا من باید یه لذتی ببرم.

نگاه پیتر پر شد از وحشت وقتی که دید تونی داره زیپ شلوارش و باز میکنه.
_ن...نه نه....
پیتر سعی کرد دور بشه ولی...

تونی دوباره موهاش رو گرفت و صورتش رو به آلت خودش کوبوند.
_خب بزار بگم قراره چیکار کنی....تو به من یه ارگازم عالی میدی و من درمورد اینکه نکشمت فکر میکنم.
و از جیبش یه تفنگ در آورد و با یه دست از حالت قفل درش آورد و گذاشتش روی گونه پیتر.
_و اگه گاز بگیری یا هر غلط دیگه ای درجا غزل خداحافظی رو میخونی.

dear mistakeWhere stories live. Discover now