ch2

236 40 2
                                    

_وضعیت چطوره؟
تونی رفت توی گاوصندوق و از واندا پرسید.

_تقریبا تمومه.... حدودا دو ساعت دیگه طول میکشه....

_دو ساعت وقت زیادی به نظر میاد.
تونی با ابرو بالا انداخت گفت.

_ما نمیدونیم چقدر از بقیه بانکا میتونیم بدزدیم پس....
شونش رو بالا انداخت.
_روی هرچه بیشتر کار میکنیم که ممکنه زمان ببره.

تونی سر تکون داد.
_سعی کن تا یه ساعت دیگه تمومش کنی.
و رفت سرا بقیه.... تقریبا بانک خالی شده بود احتمالا کار اونها زودتر از واندا تموم بشه.

نقشه ای که اون کشیده بود عالی پیش رفت.
مدت زیادی براش وقت گذاشته بودن و صبر طولانی گذاشتن براش.

اینجا بانک مرکزی بود که کارشون رو راحت کرد.
فقط روز درست رو انتخاب کردن.... دیروز صندوق اصلی بانک های مهم رو به اینجا برای یه بازرسی ویژه آورده بودن و قرار بود شب برگردن.

اونها از صبح بود که دزدی رو شروع کرده بودن.

اسکات تمام سیستم های امنیتی بانک ها رو مختل کرده بود....
یعنی نه پلیسی ازشون خبر داشت و نه کس دیگه، این کار برای الان که همه چشم های پلیس و نیرو های ویژه رو این بانکه خیلی مهم و سخت بود.
که براشون وقت زیادی خرید.

واندا و ویژن از طریق یه سیستم خاص بانک های دیگه رو هم میزدن و چاپشون میکردن.
اینطور پول بیشتری نصیبشون میشد.

بقیه هم داشتن همینجا رو تخلیه میکردن... قرار بود تا یکم دیگه کار تموم بشه و بی سر صدا برن ولی...
از بخت بدشون آخرای کار یه بازرس میاد سر بزنه.

و نقشه دو رو اجرا میکنن.
استیو،باکی،نات میرن که مردم و کنترل کنن.
بروس، لوکی و ثور به تخلیه ادامه میدن.

خوشبختانه هنوز سیستم امنیتی خراب بود و پلیس خبردارشون نشده بود...ولی قرار نبود زیاد طول بکشه.

_تونی...
بروس بود.

_بروس الان ول کردن کار ایده...

_نه تونی گوش بده...به نظرم بهتره سریعتر هلیکوپترها و خبر کنی تا برسن کار تمومه.
بروس نگران به نظر میرسید...اون مرد ترسویی بود ولی اعتماد تونی رو داشت.

_یکم دیگه خبرشون میکنم....اگه الان بگم بیان ممکنه قبل تموم شدن برسن.

بروس سر تکون داد و برگشت سر کارش.

هرچند هیچوقت نقشه ای بی نقص پیش نمیره.

_تونی یه مشکل داریم.

dear mistakeWhere stories live. Discover now