Ch 28
ند و ام جی همه از ماجرا های اون مدت گفتن و اینکه چه اتفاقاتی طی اون مدت افتاده بود.
و پیتر بهشون از اینکه چطور با شرایطش کنار اومد گفت.ند نمیتونست دست از بغل کردن پیتر برداره.
و ام جی هم نمیتونست بهش متلک بندازه...یه جورایی انگار دیگه هیچ چیز مثل قبل نبودش و در آن واحد بود.تونی،هپی و می روی یه مبل دیگه داشتن بچه ها رو تماشا میکردن که...
_چرا من اینجا نشستم؟
هپی پرسید._واقعا از این لحظه لذت نمیبری؟
تونی پرسید.هپی یه نگاه سرد انداخت.
_نه..._واقعا؟
می پرسید.هپی یکم تردید کرد.
_شاید یکم.تونی یه گاه خاص به هپی انداخت...اما بیخیال شد.
_متاسفم پیتر...ولی من دیگه باید برم...میخوام بمونم اما میدونی....
_البته....هرطور راحتی ند ما بازم در ارتباطیم....درسته؟
_معلومه که هستیم.
نو با چشمای برق برقی گفت._چی فکر کردی بعد این همه وقت ولت کنیم؟ مگه خواب ببینی
ام جی با لحن همیشگیش گفت.پیتر هم با لبخند بزرگش جوابشون رو داد.
همه بلند شدن.
_هپی برسونشون.
تونی گفت._پس خانواده پارکر چی؟
_من یکم با پیتر حرف دارم.
همه یه نگاه مشکوک به تونی انداختن.
بنظر میومد ام جی زیاد از تونی خوشش نیومده....ند هم یکم درموردش نگران به نظر میومد.
_البته...ما میتونیم بعدا با تاکسی برگردیم.
رو به پیتر کرد تا نظر اون رو بپرسه که خودش جواب داد._آره...مجبور نیستی دنبال ما بیای....منم خیلی وقته سوار تاکسی نشدم.
و اونطوری ند و ام جی با هپی رفتن و موندن اون سه تا.
یکم جو بینشون سنگین بود.
_امممم....می ممکنه پیتر رو چند دقیقه ببرم؟
می به پیتر نگاه کرد که براش سر تکون داد.
_هرطور راحتین....من یکم اینجا رو جمع میکنم.تونی زیر لب ممنونی گفت و با پیتر رفتن توی بالکن.
باد یکم سوزناک بود، حتی با اینکه تابستون بود.
_پیت چیز مهمی هست که باید بهت بگم.
پیتر نگران شد.....اممممم گفتن یا اینطور حرف زن کاری نیست که تونی معمولا انجام بده.
_اتفاقی افتاده؟تونی نفسی کشید....لبش رو لیس زد و به چهره پیتر نگاه کرد.
_پیتر من تازگی متوجه مسئله مهمی درمورد خودم...و البته درمورد تو شدم که فکر کنم باید زودتر بهت بگم.پیتر دیگه واقعا نگران بود....شروع کرد به چنگ زدن به لباسش.
_من بهت علاقه دارم.
استارک با چهره قاطع جواب داد.
![](https://img.wattpad.com/cover/321473657-288-k638016.jpg)
YOU ARE READING
dear mistake
Fanfictionمهم نیست چقدر برنامه زور یه نفر ساده باشه... مهم نیست چقدر نقشه یه مرد بی نقص باشه... هر لحظه ممکنه یه چیزی تمام پیش بینی ها رو به هم بزنه. این داستان شامل خشونت زیاد و البته سکس زیاده.(حالا نه خیلی ولی خب بازم) پایان خوش تضمینی +18 شیپ:استارکر.