هاجون با خوشرویی در و برای جفتش باز کرد و دستش و گرفت و داخل کشوند
یو وول: مامان و بابات کجان؟
هاجون: تو اتاقشون
یو وول سری تکون داد و به هاجون گفت: یه خبر پشم ریزون مامانم قرار میذاره
هاجون متعجب بهش خیره موند که یو وول با هیجان خاصی گفت: حدس بزن با کی؟
هاجون: همون آلفاهه که تازه باهاش تو هاوایی آشنا شده؟
یو وول صورتش و جمع کرد: نه اون نه با دبیر کیم
هاجون شوکه شده داد زد: مامانت با دبیر کیم رابطه داره؟؟؟
یو وول سر تکون داد
هاجون: شایعه ها راستبود؟
یو وول:تقریبا
هاجون: چند وقته باهمن؟
یو وول: نمیدونم نپرسیدم
هاجون: هان وول میدونه؟
یو وول: نه ما هم یهویی مچشون و گرفتیم.. فکر کنم سر همین مسئله که بگن یا نگن دعوا میکردنکه ما سر رسیدیم
هاجون: پشماااام.. اگه ازدواج کنن دبیرکیم میشه باباتون تازه هان وول هم میشه برادر ناتنی تون... چه عجیب!
یو وول: فکر میکنی ازدواج کنن؟
هاجون: چرا که نه کیم تهیونگ کجا میخواد یکی و مثل عمو جونگکوکم پیدا کنه؟ از خداشم باشه..
یو وول لبخندی زد و به اطراف نگاه کرد و بوسه ای روی لب هاجون گذاشت و لبخندی شیرین روی لباش نشوند
.
.
.جیمین لباسها رو داخل ماشین لباسشویی گذاشت و اونو بکار انداخت و بعد داد زد: هارین آماده شو بریکلاس
هارین در حالیکه مثل لاک پشت راه میرفت و عروسکش رو هم دنبال خودش میکشوند، به زبون لاک پشتی حرفی زد
جیمین: شت الان نه هایون مدرسس چجوری حرفتو بفهمم
هارین دوباره حرفی زد و جیمین گفت: پاشو هارین عزیزم کلاست دیر میشه ها
هارین با اخم روی زمین نشستو لباش و جلو داد و به زبون لاک پشتی چیزی گفت
و همین موقع یونگی از پشت سرش ظاهر شد و گفت: بهحرف مامانت گوش کن بچه
هارین با کمی ناز و ادا و عشوه ی دخترونش خودش و تو بغل یونگی جا داد و دوباره شروع به غرغر کرد
یونگی دستی به سر و روی هارین و بچش (لاک پشتش) کشید و گفت: خب اخه چرا قربونت برم تو خودت این کلاس و دوست داشتی
![](https://img.wattpad.com/cover/334230521-288-k90314.jpg)
YOU ARE READING
Young Daddy!
Fanfiction(completed) Couple: TaeKook, YoonMin, NamJin, HoMing(ㅋㅋ) Genres: Omegavers, Romance, Mpreg, Smut, Angst, Comedy بخشی از فیک: هارین نق زد: خودت گفتی هر وقت فهمیدم جفت هاجون اوپا کیه بهت بگم! و کل سالن غرق سکوت شد.... یونگی با عصبانیت گفت: هارین بسه...