part 37: !اشتباه الهه ماه

2K 302 342
                                    

یو وول: راستش و بگو چی بهش گفتی؟

یوجین: بکش بیرون دیگه ده بار پرسیدی گفتم هیچی

تو صورت یو وول حرفاش و داد زد و داخل اتاقشون رفت و درو پشت سرش بهم کوبید

جونگکوک و یوهان و هان وول سوالی به یو وول خیره شدن

یو وول: این قضیه جدیه رابطه ی اون و بابا به گوه کشیده شده باید یکاری بکنیم

جونگکوک اخم کرده پرسید: بابات کجاست الان؟

یو وول: داره ماشین و پارک می‌کنه

یوهان: کجا رفته بودین؟

یو وول: عاا خب همینجوری با بابا بیرون گشتیم بعدش منو برد کلاب اسب سواری سئول باورت میشه برام اسب خرید..

یوهان با حسادت آشکاری گفت: تو پیشنهاد دادی برین بیرون یا بابا؟

یو وول: بابا آخه می‌دونی زیاد حالم خوب نب..

یوهان حرفش و قطع کرد: حال منم خوب نیست چرا به من چیزی نگفت؟

یو وول دهنش و باز کرد تا حرفی بزنه که یوهان خودش داد زد: نیازی نیست چیزی بگی بابا از همین الان پسر مورد علاقشو انتخاب کرده

جونگکوک: یوهان دیگه داری چرت و پرتی میگی

یوهان اما به اتاق رفت و بار دیگه در محکم بهم کوبیده شد

.
.
.

تهیونگ جرعه ای از قهوه ی تلخش نوشید و پک دیگه ای به سیگارش زد

صدای جونگکوک بلند شد: امشب برنامه نداری منو ببوسی؟

تهیونگ سرش و بلند کرد و گفت: چی؟

جونگکوک: از اولشم قرار نبود آسون باشه خودتم می‌دونستی پس الان چرا همش پشت هم سیگار میکشی مثل کسایی که تمام دار و ندارشون و تو قمار باختن!

تهیونگ غمگین گفت: تو چشمام نگاه کرد گفت نمیخواد باباش باشم گفت از اینکه من پدرشم متنفره و هزار حرف دیگه ای که نگفت اما تو چشاش موج میزد

جونگکوک: از اولش برام تعریف کن

.
.

بعد از تموم شدن حرفهای تهیونگ، جونگکوک لبهاشونو کوتاه بهم چسبوند و زمزمه کرد: نگران نباش من از قضیه ی پارتی سر در میارم تو هم بچسب به خوب کردن رابطه ی پدر پسریتون

تهیونگ سرشکسته گفت: اگه رابطه ای باشه!

جونگکوک: اگه نیست هم یکی درست کن..

تهیونگ سر تکون داد

جونگکوک: تهیونگ

تهیونگ: هوم؟

Young Daddy!Where stories live. Discover now