یو وول: راستش و بگو چی بهش گفتی؟
یوجین: بکش بیرون دیگه ده بار پرسیدی گفتم هیچی
تو صورت یو وول حرفاش و داد زد و داخل اتاقشون رفت و درو پشت سرش بهم کوبید
جونگکوک و یوهان و هان وول سوالی به یو وول خیره شدن
یو وول: این قضیه جدیه رابطه ی اون و بابا به گوه کشیده شده باید یکاری بکنیم
جونگکوک اخم کرده پرسید: بابات کجاست الان؟
یو وول: داره ماشین و پارک میکنه
یوهان: کجا رفته بودین؟
یو وول: عاا خب همینجوری با بابا بیرون گشتیم بعدش منو برد کلاب اسب سواری سئول باورت میشه برام اسب خرید..
یوهان با حسادت آشکاری گفت: تو پیشنهاد دادی برین بیرون یا بابا؟
یو وول: بابا آخه میدونی زیاد حالم خوب نب..
یوهان حرفش و قطع کرد: حال منم خوب نیست چرا به من چیزی نگفت؟
یو وول دهنش و باز کرد تا حرفی بزنه که یوهان خودش داد زد: نیازی نیست چیزی بگی بابا از همین الان پسر مورد علاقشو انتخاب کرده
جونگکوک: یوهان دیگه داری چرت و پرتی میگی
یوهان اما به اتاق رفت و بار دیگه در محکم بهم کوبیده شد
.
.
.تهیونگ جرعه ای از قهوه ی تلخش نوشید و پک دیگه ای به سیگارش زد
صدای جونگکوک بلند شد: امشب برنامه نداری منو ببوسی؟
تهیونگ سرش و بلند کرد و گفت: چی؟
جونگکوک: از اولشم قرار نبود آسون باشه خودتم میدونستی پس الان چرا همش پشت هم سیگار میکشی مثل کسایی که تمام دار و ندارشون و تو قمار باختن!
تهیونگ غمگین گفت: تو چشمام نگاه کرد گفت نمیخواد باباش باشم گفت از اینکه من پدرشم متنفره و هزار حرف دیگه ای که نگفت اما تو چشاش موج میزد
جونگکوک: از اولش برام تعریف کن
.
.بعد از تموم شدن حرفهای تهیونگ، جونگکوک لبهاشونو کوتاه بهم چسبوند و زمزمه کرد: نگران نباش من از قضیه ی پارتی سر در میارم تو هم بچسب به خوب کردن رابطه ی پدر پسریتون
تهیونگ سرشکسته گفت: اگه رابطه ای باشه!
جونگکوک: اگه نیست هم یکی درست کن..
تهیونگ سر تکون داد
جونگکوک: تهیونگ
تهیونگ: هوم؟
![](https://img.wattpad.com/cover/334230521-288-k90314.jpg)
YOU ARE READING
Young Daddy!
Fanfiction(completed) Couple: TaeKook, YoonMin, NamJin, HoMing(ㅋㅋ) Genres: Omegavers, Romance, Mpreg, Smut, Angst, Comedy بخشی از فیک: هارین نق زد: خودت گفتی هر وقت فهمیدم جفت هاجون اوپا کیه بهت بگم! و کل سالن غرق سکوت شد.... یونگی با عصبانیت گفت: هارین بسه...