هوسوک: امکان نداره مطمئنم فقط قمپز در میکنی
یوجین: آبونیم بجا حرف زدن فقط رنگتو انتخاب کن تا بهت نشون بدم نابغه ها چجوری شطرنج بازی میکنن
هوسوک مهره ی سفید و برداشت و گفت: هی.. بهت گفتم تا وقتی ازدواج نکردین حق نداری منو این مدلی صدا بزنی
یوجین: باشه آبونیم چرا انقدر حرص میخورید!
هوسوک زیرلب فحشی داد و مینجی با هیجان به چیدن مهره هاشون کمک کرد و گفت: از الان بگم هرکی ببره بوسش میکنم
هوسوک اخم کرده گفت: چه غلطا!
یوجین: آبونیم انقدر از باختت مطمئنی؟
مینگهاو قهقهه ای زد و نیشگونی از لپ داماد آینده اش گرفت و گفت: من طرفدار توام
یوجین از جاش بلند شد و سریعا تا کمر جلوی مینگهاو خم شد و با زبان چینی گفت: باعث افتخارمه
هوسوک اخم کرد: چی بلغور میکنی؟
مینگهاو انگشت اشارشو جلوی دهن یوجین گرفت و رو به همسرش با کنایه گفت: حق نداره بگه.. زبون مادری جفتتو بعد از شونزده سال هنوز یاد نگرفتی واقعا جای تاسفه من همون دوماه اول به عشق تو کره ای یاد گرفتم
هوسوک: به من چه خب چینی زیادی سخته چندهزارتا حرف داره فقط!
مینگهاو: بهونه نیار بازیتو شروع کن
مینکی: بابا منو نمیبری کلاس شنا؟
مینگهاو به ساعت نگاه کرد: اوه راس میگن هوسوکا دیرشده زودباش
هانی: عمو هوسوک این دفعه مارو دیر برسونی دیگه مربی ما رو راه نمیده!
هاجون: من و یو وول داریم میریم بیرون حاضرشید شما رو هم سر راه بذاریم استخر
هوسوک: مرسی هاجونا من میخوام این بچه پررو رو سر جاش بشونم
یوهان: عمو همیشه انقدر بازی ها برات حکم مرگ و زندگی دارن؟
هوسوک: نه یوهانا همیشه نه عمو اینبار فرق داره فقط بازی نیست باید از عفت دخترم محافظت کنم!
یوهان ابرویی بالا انداخت و با تمسخر گفت: متاسفم عمو اگه چیزیم ازش مونده بود شب تولدمون ته کشید!
مینگهاو و هوسوک با کنجکاوی و مینجی و یوجین عصبی به یوهان خیره شدن و پسر تک خنده ای کرد و گفت: اوه یادم افتاد با آلفام قرار داشتم باید برم
.
.
.تهیونگ یه قاشق دیگه بستنی موزی تو دهن جفتش گذاشت و گفت: باید کمتر شیرینی بخوری ممکنه قند بگیری
جونگکوک: اینو به توله هات بگو نه من
تهیونگ: مگه الان متوجه میشن!
YOU ARE READING
Young Daddy!
Fanfiction(completed) Couple: TaeKook, YoonMin, NamJin, HoMing(ㅋㅋ) Genres: Omegavers, Romance, Mpreg, Smut, Angst, Comedy بخشی از فیک: هارین نق زد: خودت گفتی هر وقت فهمیدم جفت هاجون اوپا کیه بهت بگم! و کل سالن غرق سکوت شد.... یونگی با عصبانیت گفت: هارین بسه...