نکنه ببوستش و لبای خوشگل و بوسیدنیش و آلوده کنه؟ لبای خوشگلش؟ بوسیدنی؟ اینجا چه خبر بود از کی تا حالا فکر میکرد لبای دوستش خوشگل و بوسیدنیه؟با فکر دیدن بوسه ی چوهیون و یه نفر دیگه حالا آلفاش داشت از خشم میلرزید
نمیفهمید چخبره فقط عصبانی بود، خشمگین بود و هر لحظه بیشتر دلش میخواست خرخره اون آلفای لعنتی رو بجوه و واقعا قابلیتش رو هم داشت
چرا از چوهیونش جدا نمیشد؟ چرا چوهیون رفته بود تو بغل اون غریبه! غریبه؟ از قرار معلوم اون غریبه جفت و همسر آینده ی بهترین رفیقش بود
همسر؟ یعنی چوهیون قراره با این آلفا بخوابه و بچه هاش و بدنیا بیاره؟نه نه نه این دیگه یه شوخی مسخره بود امکان نداشت اجازه بده همچین چیزی اتفاق بیفته
دیگه نتونست به تماشا بشینه به داخل سالن برگشت و بدون اینکه چشماش کسی یا چیزی رو ببینه به سمت اتاقی که چوهیون و سونگ وو داخلش بودن رفت
حس میکرد از کلش آتیش میزنه بیرون
جمله ی آخری که از زبون چوهیون شنید چی بود؟
چوهیون: معلومه که آلفامو دوس دارم
آلفاش آلفاش اون پسر و آلفاش خطاب کرده بود.. لعنت بهش چرا انقدر حالش بد بود
دستش و روی دستگیره گذاشت اما اخرین لحظه قبل ازینکه داخل اون اتاق بره و سونگ وو رو پاره کنه، دستای قدرتمندی اونو عقب کشید و داخل یه اتاق دیگه پرتش کرد
پدر مادرش و دید که یکی نگران و دیگری عصبانی بهش خیره بودن
یونگی: جیمینا تو برو بیرون
جیمین: نمیخوام تنها بمونید
یونگی به همسرش نگاه کرد و گفت: برو بیرون یجوری این آبروریزی رو جمعش کن بگو تولمون انقدر احمق و بی خانواده نیست که بی توجه به بچه ها و امگاها این مدلی با سلطه آلفایی لعنتیش تو خونه بگرده
جیمین با عجز گفت: داد نزن، عصبانی نباش من بهشون میگم رفته تو رات دست خودش نیست تو حرص نخور تا وقتی برمیگردم هم دعوا نکنید فهمیدی مین یونگی؟ حق نداری دست روش بلند کنیا!
.
.با چشمای زردش به آلفا که دست به سینه و اخمالود دم در ایستاده بود، نگاه کرد و گفت: بذار برم یکاری هست انجام بدم
یونگی حتی اگه صدای بم و دورگه ی گرگ هاوون رو هم نمیشنید کاملا متوجه بود آلفاش از چیزی عصبیه و میخواد با کسی دعوای خونین راه بندازه پس متقابلا اخم کرد و عصبی گفت: قضیه چیه؟
هاوون: اون پسره آشغال میخواست هیونو ببوسه
یونگی: ربطش به تو چیه؟
![](https://img.wattpad.com/cover/334230521-288-k90314.jpg)
ESTÁS LEYENDO
Young Daddy!
Fanfic(completed) Couple: TaeKook, YoonMin, NamJin, HoMing(ㅋㅋ) Genres: Omegavers, Romance, Mpreg, Smut, Angst, Comedy بخشی از فیک: هارین نق زد: خودت گفتی هر وقت فهمیدم جفت هاجون اوپا کیه بهت بگم! و کل سالن غرق سکوت شد.... یونگی با عصبانیت گفت: هارین بسه...